کتاب ملکه ی سرخ

Red Queen
کد کتاب : 239
مترجم :
شابک : 978-600-182-170-7
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 512
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : سلفونی
سری چاپ : 10
زودترین زمان ارسال : 4 اردیبهشت

برنده ی جایزه ی بهترین کتاب اول گودریدز سال 2015

اولین کتاب از مجموعه ی چهار جلدی به همین نام

معرفی کتاب ملکه ی سرخ اثر ویکتوریا اویارد

افراد با خون سرخ، رعیت به حساب می آیند و تحت حاکمیت خون نقره ای هایی هستند که ابرقدرت هایی خداگونه دارند. در نظر دختری سرخ خون و هفده ساله به نام مر بارو که در فقر زندگی می کند، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد و شرایط بهتر نخواهد شد. همین گونه هم هست، تا این که مر خود را مشغول کار در قصر نقره ای می یابد. او که در این محل با دشمنان خونی اش احاطه شده، درمی یابد که علی رغم خون سرخش، دارای قدرتی مرگبار و ویران کننده است. قدرتی که تهدید کننده ی تعادل ایجاد شده میان قدرت هاست. خون نقره ای ها که از قدرت مر بسیار در هراس اند، او را از انظار عمومی پنهان کرده و وانمود می کنند که او، شاهزاده ای نقره ای است که برای مدت ها گم شده بوده و اکنون با شاهزاده ای خون نقره ای نامزد کرده است. اگرچه مر می داند یک حرکت اشتباه، منجر به مرگ وی خواهد شد، به صورت پنهانی به یک گروه مقاوت نظامی به نام گاردهای سرخ کمک می کند تا رژیم نقره ای را سرنگون سازند. اما او در دنیایی سرشار از خیانت ها و دروغ ها زندگی می کند و وارد بازی خطرناکی شده است.

کتاب ملکه ی سرخ

ویکتوریا اویارد
ویکتوریا آویارد، نمایشنامه نویس و نویسنده ی داستان های نوجوان و فانتزی اهل آمریکا است. او بیشتر به خاطر رمان فانتزی خود، ملکه ی سرخ شناخته می شود. آویارد در محله ای کوچک به نام لانگ مدو شرقی واقع در ایالت ماساچوست به دنیا آمد. او در سنی بسیار پایین، علاقه ی خود به نوشتن را نشان داد و به گفته ی خود او، از زمانی که به صورت فیزیکی قابلیت نوشتن پیدا کرد، نویسندگی را آغاز نمود.
نکوداشت های کتاب ملکه ی سرخ
A volatile world with a dynamic heroine.
جهانی پرآشوب با یک قهرمان زن سرزنده و پرانرژی.
Booklist Booklist

A sizzling, imaginative thriller.
تریلری داغ و رویاپردازانه.
USA Today USA Today

Readers will be intrigued.
مخاطبان، شیفته و مجذوب خواهند شد.
VOYA

قسمت هایی از کتاب ملکه ی سرخ (لذت متن)
در مدرسه، ما در مورد دنیای قبل از خودمان یاد گرفتیم. درباره ی فرشتگان و ایزدانی که در آسمان زندگی و با دستانی مهربان و صمیمی بر زمین حکمران می کردند. بعضی می گویند این ها فقط داستان هستند، اما من این حرف ها را باور نمی کنم. آن ها هنوز هم بر ما حکمرانی می کنند. از آسمان پایین آمده اند. و دیگر مهربان نیستند.

خیلی ها روی پاهایشان بلند می شوند تا بهتر ببینند ولی من به نشانه ی اعتراضی خاموش سر جایم نشسته می مانم. هرچند آرام به نظر می رسم، عصبانیت زیر پوستم می جوشد. عصبانیت، و حسادت. ما خدایان هستیم. این جمله در سرم طنین می اندازد.«قهرمانان، جای پای تان را محکم کنید.»

بسیاری از نقره ای ها متعلق به خانواده هایی معروف، با خاندان هایی اسم و رسم دار و ده ها عضو هستند. خانواده ای که به منطقه ی ما کپیتال ولی حکومت می کند، خاندان ویل نام دارد، هرچند که من تا به حال فرماندار ویل را ندیده ام. سالی یک یا دو بار بیشتر از منطقه اش دیدار نمی کند و حتی در این مواقع، هرگز خودش را در حدی پایین نمی آورد که از روستاهای سرخ ها مثل روستای من دیدار کند.