کتاب در انتظار ترس

Korkuyu Beklerken
  • 62,000 تومان
  • تمام شد ، اما میاریمش 😏
  • انتشارات: نگاه نگاه
    نویسنده:
کد کتاب : 10097
مترجم :
شابک : 9786003760318
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 368
سال انتشار شمسی : 1396
سال انتشار میلادی : 1973
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب در انتظار ترس اثر اغوز آتای

ویژگی این داستان ها بر«فرد» در مفهوم عام آن مبتنی است. آتای فرد را در کانون داستان های کوتاه خود نشانده و اساس کار را بر دوش وی می نهد، دیگر این که در این داستان ها نامه از مراکز اصلی داستان هاست، در چهار اثر داستان اساسا بر مبنای یک نامه سامان می یابد و در چهار تای دیگر اگر چه غیرمستقیم اما به هر حال پیرامون نامه نگاری بحث هایی وجود دارد. زبان آتای نیز در این داستان ها همانند داستان های بلند اوست؛

کتاب در انتظار ترس

اغوز آتای
اُغوز آتای یکی از نویسندگان مطرح و معاصر ترکیه است که در واقع از بنیان گذاران ادبیات مدرن در ترکیه بوده و به نوعی استاد پاموک محسوب می شود.رمان های آتای به ویژه «بازی های خطرناک» او که به شیوه ی جریان سیال ذهن نوشته شده، بی تردید یکی از پیچیده ترین و شگفت انگیزترین رمان هایی است که در دنیا نوشته شده اند.
دسته بندی های کتاب در انتظار ترس
قسمت هایی از کتاب در انتظار ترس (لذت متن)
در میان جمعی شلوغ و پر ازدحام بود. ناموفق بود. پول نداشت. گدایی می کرد. در حیاط مسجد بزرگی بود؛ مسجدی با گنبدی آراسته و مناره هایی قد کشیده و پنجره هایی با نرده های فلزی مرصع کاری شده و حیاطی که دور تا دورش حجره های آجربندی شده صف کشیده بودند، حجره هایی ساکن و ساکت و خنک که از هر نظر برای دریوزه گرانی چون او بسیار مناسب بودند. بر آستانه ی حجره ای به سان ستونی سنگین و متین آرام گرفته بود. از آنجا که در گدایی نیز هیچ هنری برای عرضه کردن نداشت، هیچ ویژگی غریبی نداشت که حس ترحم دیگران را نسبت به خود برانگیخته، یا این که وضعیت خود را از دیگر گدایان متمایز و از این بابت حس دلسوزی دیگران را تحریک کند، در این زمینه نیز ناموفق بود. از آنجا که در بسته های کوچک و بزرگ، ذرت بوداده نمی فروخت، به نام دیگران هم که شده، با خشنود کردن کودکان و کبوتران حریم مسجد، نمی توانست مرتکب امر ثوابی شود. از سویی، نه مثل آن پیرمرد دست فروش که با آن ردای بلند یک دست سرخ رنگش از یک منجم هیچ کم نداشت، می توانست در آن دکه ی چرخ دار کوچک که دیوارهای تاشوی چوبی اش به هنگام ظهر در حکم یک سایبان سایه سار بی عیب و نقص برای صاحبش بود، اسکان گیرد، نه مثل آن فروشنده ی تسبیح و فندک و منجوق های چشم زخم که به رغم چاقی مفرط و علیلی و زمین گیر بودنش به هر آنی می توانست سه چرخه موتوری خود را روشن کرده و از آنجا دور شود، از آنجا دور شود. علیل نبود و تن و بدنش هیچ عارضه ای نداشت که در حکم