1. خانه
  2. /
  3. کتاب The Girl Who Lived

کتاب The Girl Who Lived

4 از 1 رأی

کتاب The Girl Who Lived

The Girl Who Lived
٪15
300000
255000
معرفی کتاب The Girl Who Lived
رمان «دختری که زنده ماند» نوشته‌ی کریستوفر گریسون که نخستین‌بار در سال ۲۰۱۷ منتشر شد، یکی از نمونه‌های شاخص تریلرهای روانشناختی معاصر است که با تکیه بر فضاسازی خفقان‌آور، شخصیت‌پردازی پیچیده و روایت غیرقابل اعتماد، تجربه‌ای پرکشش و پرابهام را برای خوانندگان رقم می‌زند. داستان در محوریت فیث وینترز، تنها بازمانده‌ی قتلی خانوادگی، جریان می‌یابد؛ قتلی که ده سال پیش در کلبه‌ای دورافتاده رخ داد و همه‌ی عزیزان او خواهر، بهترین دوست، مادر دوستش و حتی پدرش جان خود را از دست دادند. در حالی که گزارش رسمی ماجرا را نتیجه‌ی فروپاشی روانی پدر و قتل عام خانوادگی می‌داند، فیث همواره اصرار دارد که چهره‌ای دیگر، موجودی را که او «موش‌چهره» می‌نامد، در صحنه دیده است؛ چهره‌ای که هیچ‌گاه در پرونده‌ی رسمی به رسمیت شناخته نشد. گریسون رمان را در نقطه‌ای آغاز می‌کند که فیث پس از سال‌ها درمان‌های روانی، اعتیاد به الکل و تلاش‌های مداوم برای بقا، با شرایط سخت آزادی مشروط از آسایشگاه بیرون می‌آید. او باید جلسات درمانی‌اش را ادامه دهد، در گروه الکلی‌های گمنام شرکت کند و ثابت کند که توانایی بازگشت به زندگی روزمره را دارد. اما نزدیک شدن به دهمین سالگرد قتل‌ها، زخم‌های کهنه را باز می‌کند و فیث را بار دیگر به زادگاهش می‌کشاند. در این بازگشت، او تصمیم می‌گیرد برخلاف روایت رسمی، حقیقت را خودش بیابد و رد «موش‌چهره» را دنبال کند. از همان ابتدا نشانه‌هایی مبهم و تهدیدکننده ظاهر می‌شوند: صداهایی که گویی او را دنبال می‌کنند، نجواهایی آشنا مثل زمزمه‌ی «تولدت مبارک»، و حضور مرموز کسی که به نظر می‌رسد همواره یک گام از او جلوتر است. درون‌مایه‌ی اصلی رمان بر محور تروما و حافظه شکل گرفته است. فیث شخصیتی است که در مرز میان حقیقت و توهم قدم می‌زند؛ خاطرات شکسته‌اش، احساس گناه بازمانده بودن و اعتیادش به الکل همگی واقعیت را برای او و در نتیجه برای خواننده تیره و مبهم می‌کنند. این روایت غیرقابل اعتماد موجب می‌شود خواننده مدام در تردید باشد: آیا «موش‌چهره» واقعا وجود دارد یا ساخته‌ی ذهن پریشان فیث است؟ همین ابهام به موتور محرک تعلیق داستان تبدیل می‌شود. در کنار آن، موضوع هویت و رستگاری نیز برجسته است. فیث باید از سایه‌ی «دختری که زنده ماند» فراتر برود و هویتی مستقل برای خود بازسازی کند. او در برابر نگاه عمومی، خاطرات تحریف‌شده‌ی مادرش که کتابی با همین عنوان منتشر کرده، و زخم‌های شخصی‌اش قرار دارد. تلاش برای کشف حقیقت نه‌تنها جستجویی بیرونی بلکه سفری درونی برای بازیابی عاملیت و هویت اوست. گریسون با مهارت، فضای انزوا و بی‌اعتمادی را خلق می‌کند. فیث نه به حافظه‌ی خود اعتماد دارد، نه به اطرافیان. هر شخصیتی در شهر می‌تواند هم متحد و هم دشمن باشد. مظنونین متعدد، سرنخ‌های گمراه‌کننده و تعلیق‌های پی‌درپی خواننده را تا پایان در حالت انتظار نگه می‌دارند. ریتم داستان با حال‌وهوایی آرام اما سنگین آغاز می‌شود و در مسیر رسیدن به اوج، سرعت و هیجان می‌گیرد. پایان‌بندی نیز با پیچشی چندلایه همراه است که بسیاری از فرضیات اولیه را دگرگون می‌کند. از منظر نقاط قوت، رمان به دلیل شخصیت‌پردازی عاطفی و خام فیث و بازنمایی روانشناختی صادقانه‌ی او برجسته است. فضاسازی خفه‌کننده‌ی کلبه، شهر کوچک و ذهن مضطرب قهرمان همگی با دقت طراحی شده‌اند. در عین حال، برخی منتقدان بر این باورند که برخی از گره‌های داستان قابل پیش‌بینی‌اند و رفتارهای خودویرانگر فیث ممکن است برای بعضی خوانندگان سنگین یا ناامیدکننده باشد.
با این حال، «دختری که زنده ماند» به‌عنوان یک اثر تریلر روانشناختی موفق می‌شود میان دلهره‌ی بیرونی و کشمکش‌های درونی تعادلی قوی برقرار کند. گریسون نشان می‌دهد که بقا همیشه به معنای نجات یافتن نیست، بلکه گاه خود تبدیل به باری سنگین می‌شود که فرد را به مرز فروپاشی می‌کشاند. این رمان با ترکیب ظرافت روانکاوانه، تعلیق داستانی و پایانی تکان‌دهنده، تجربه‌ای تأثیرگذار برای خوانندگانی است که به دنبال داستانی پر از راز، اضطراب و بازاندیشی در مفهوم حقیقت و حافظه هستند.
درباره کریستوفر گریسون
درباره کریستوفر گریسون
کریستوفر گریسون نویسنده پرفروش وال استریت ژورنال رمان های معمایی و اکشن است. او مجموعه کارآگاه شناخته شده جک استراتون را نوشت که شامل Girl Jacked ، Jack Knifed ، Jacks Wild، Jack و Giant Killer و Data Jack است. او یک نویسنده مشهور است.
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب The Girl Who Lived" ثبت می‌کند