کتاب بیلی و هیولاهای نیم وجبی 1

«هیولاها در تاریکی» اولین جلد از مجموعه‌ی ۵ جلدی «بیلی و هیولاهای فسقلی» است. این مجموعه‌ی فانتزی درباره‌ی پسربچه‌ای به نام بیلی است. بیلی یک زندگی معمولی دارد تا این‌که یک شب همه‌چیز تغییر می‌کند. او توی کشوی جوراب‌هایش، پنج هیولای فسقلی پیدا می‌کند. هر کتاب از این مجموعه داستانی مستقل دارد و لازم نیست کتاب‌ها به‌ترتیب خوانده شوند.
بیلی از تاریکی می‌ترسد و خیال می‌کند هیولاهای تاریکی به سراغش می‌آیند. بیلی می‌خواهد تمام شب بیدار بماند تا یک وقت هیولاها به سراغش نیایند. او چشم‌هایش را به‌زور باز نگه داشته و می‌خواهد از خودش در مقابل هیولاهای تاریکی، مراقبت کند. بیلی فکر می‌کند اگر بیدار بماند هیولاها به سراغش نمی‌آیند. هم‌زمان در ذهنش شروع به ساختن شخصیت‌های ترسناک می‌کند و برای آن‌ها اسم و شکل‌های مختلف، مثل ارواح اسکلتی یا هیولاهای سایه‌ای تصور می‌کند. بیلی مشغول فکر کردن به هیولاهای خیالی است که چشم‌هایش از خواب، سنگین می‌شود و آرام‌آرام به خوابی عمیق فرومی‌رود. اما ناگهان صدای جیرجیر عجیبی می‌شنود و بعد هم فریاد شادی «آخ جوووون پنیر!» سایه‌ی ترسناکی هم روی دیوار افتاده است. بیلی، که حسابی ترسیده، اول فکر می‌کند این صدا مربوط به موشی سخنگو است. اما کمی بعد، با روشن کردن چراغ ردپاهای بنفشی را می‌بیند که اصلا شبیه ردپای موش نیستند. بیلی متوجه می‌شود کسی ساندویچ موردعلاقه‌اش را خورده و رنگ بنفش روی میزش ریخته و بوی بدی از کشوی جوراب‌هایش می‌آید.
در این داستان زانا دیویدسون و ملانی ویلیامسون با نگاهی طنزآمیز، بدخوابی کودکان و ترس آن‌ها از تاریکی را دست‌مایه‌ی داستانی جذاب کرده‌اند. آن‌ها با انتخاب شخصیت‌های متنوع از هیولاهای جالب و بامزه و انتخاب روایتی ساده و سرراست، به کودکان کمک می‌کند تا به ترس‌شان از تاریکی غلبه کنند. هیولاهای ریزه‌میزه‌‌ی بامزه که سر و شکل و نام‌های خنده‌داری دارند؛ شیپوری، گامبالو، پشمالو، چسبونکی و کاپیتان دماغی باعث خلق موقعیت‌های طنز می‌شوند. ملاقات بیلی با هیولاهای تاریکی به جای ترس با خودش شادی و سرگرمی می‌آورد.
«هیولاها در تاریکی» با نشان دادن ترس‌های دوران کودکی به زبان طنز مسئله‌ی ترس از تاریکی را برای کودکان تبدیل به موضوعی ساده و آسان می‌کند.