"سیاوش" مشغول انجام تکالیفش بود و تلویزیون هم تماشا میکرد. در همین هنگام مادربزرگ با ظرف پر از میوه وارد اتاق شد و از سیاوش خواست تا به همراه خواهرش، "ستاره"، "برای خوردن میوه نزد او بروند. مادربزرگ که از ضعف سیاوش در حل مسائل ریاضی آگاه شده است، داستان گربهای به نام "پیشولی" را برای آنان بازگو میکند؛ این گربهی بازیگوش برای اولینبار به همراه پدرش برای شکار گنجشک به جنگل میرود، اما به دلیل بیدقتی موفق به این کار نمیشود. تا این که پدربزرگش از او میخواهد در صورتی که پرندهای را شکار کرد پرش را برای او بیاورد و به او توصیه میکند که حواسش به شکار باشد و توجهی به اطراف نکند. فردای آنروز پیشولی موفق میشود گنجشکی را شکار کند و پر گنجشک را به پدربزرگ بدهد. پدربزرگ نیز به جای آن پر، پر سیمرغ را به او میدهد و میگوید این پر یک جایزه است که به تو در حل مشکل کمک میکند. سیاوش با شنیدن داستان مصمم میشود که از آن پس از انجام تکالیفش و به خصوص حل مسائل ریاضی دقت بیشتری کند و علاوه بر آن با تنظیم وقت خود، هم تکالیفش را انجام دهد و هم برنامههای تلویزیون را تماشا کند. این داستان با هدف آموزش "تمرکز" به کودکان تدوین گردیده است. نگارنده همچنین اشاره میکند که کسب بهرهوری بیشتر در زمانی محدود به واسطهی تمرکز شکل میگیرد. تمرکز یکی از مهارتهایی است که شاید در گذشته چندان به آن توجه نمیشد اما در زندگی ماشینی امروز که درگیریهای ذهنی به مراتب از گذشته بیشتر شده است، جایگاه این مهارت اهمیت ویژهای یافته است؛ ضمن این که تمرکز نقش بسیار مهمی در سایر مهارتها از جمله خلاقیت، یادگیری، کار گروهی و... دارد.
کتاب پیشولی به شکار گنجشک می رود