کتاب خداحافظ تسوگومی

Goodbye Tsugumi
کد کتاب : 10999
مترجم :
شابک : 978-600-96416-8-0
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 175
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1989
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

نامزد نهایی جایزه «یاماموتو شوگورو» در سال 1989

معرفی کتاب خداحافظ تسوگومی اثر بنانا یوشیموتو

کتاب خداحافظ تسوگومی، رمانی نوشته ی بنانا یوشیموتو است که نخستین بار در سال 1989 به انتشار رسید. ماریا، تنها دختر زنی مجرد است. او در کنار دریا و همراه با دخترعمویش، تسوگومی، بزرگ شده است. اکنون پدر ماریا بالاخره قادر است تا او و مادرش را به توکیو بیاورد و ماریا را وارد دنیای دانشگاه، بزرگسالان و خانواده ای «نرمال» کند. وقتی تسوگومی از ماریا دعوت می کند تا آخرین تابستان را در کنار یکدیگر و کنار دریا بگذرانند، زمانی ساده برای لذت بردن از منظره ای آرامش بخش، به زمانی برای رشد و بلوغ شخصیتی تبدیل می شود چرا که تسوگومی، عشق را می یابد و ماریا نیز، معنای واقعی خانه و خانواده را درک می کند. ماریا همچنین باید با قدرت درونی تسوگومی و امکان واقعی از دست دادن او مواجه شود.

کتاب خداحافظ تسوگومی

بنانا یوشیموتو
بنانا یوشیموتو ، زادهی ۲۴ جولای ۱۹۶۴، نام مستعار نویسنده ی ژاپنی، ماهوکو یوشیموتو است. یوشیموتو در توکیو به دنیا آمد. او در رشته ی ادبیات از دانشگاه نیهون فارغ التحصیل شد. یوشیموتو نویسندگی را در سال 1987 و در زمانی آغاز کرد به عنوان پیشخدمت در یک رستوران کار می کرد.
نکوداشت های کتاب خداحافظ تسوگومی
A beguiling novel from one of the world's finest young writers.
رمانی مسحورکننده نوشته ی یکی از بهترین نویسندگان جوان جهان.
Barnes & Noble

It ranks among Yoshimoto's best work.
این اثر در زمره ی بهترین آثار یوشیموتو قرار می گیرد.
Amazon Amazon

Lyrical, accessible, enchanting.
شعرگونه، قابل درک و دلربا.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

قسمت هایی از کتاب خداحافظ تسوگومی (لذت متن)
زمانی که متوجه می شوی عاشق شدی، عشق قبلا در تو اتفاق افتاده بوده است؛ اینگونه عمل می کند، و هر چه قدر هم که سن و سالت بالاتر برود، تغییری در آن ایجاد نمی شود. به جز این که می توان آن را به دو گونه ی کاملا متفاوت تقسیم کرد: عشقی که پایانی در افق آن دیده می شود و عشقی که پایانی ندارد.

هر بار به چشمانش نگاه می کنم، فقط می خواهم بستنی یا هرچه در دست دارم را به صورتش بمالم. تا این اندازه از او خوشم می آید.

این جهان ما، پر است از وداع ها و خداحافظی هایی با انواع و اقسام مختلف، مثل آسمان بعد از ظهر که هر لحظه خود را دوباره از نو می سازد-و من نمی خواستم حتی یک لحظه را فراموش کنم.