کتاب بقچه: قصه های کوتاه و بلند (2 جلدی)

The Bundle
کد کتاب : 111299
شابک : ‏‫978-9641652793‬
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 902
سال انتشار شمسی : 1402
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 1402
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب بقچه: قصه های کوتاه و بلند (2 جلدی) اثر هوشنگ مرادی کرمانی

هوشنگ مرادی کرمانی (زاده ۱۶ شهریور ۱۳۲۳ در روستای سیرچ از توابع بخش شهداد کرمان) نویسندهٔ معاصر ایرانی است. شهرت او به خاطر کتاب‌هایی است که برای کودکان و نوجوانان نوشته و شماری از این‌ها که به فیلم نیز درآمده است. مجموعه داستان معروف او قصه‌های مجید نام دارد.

اولین داستان وی به نام «کوچه ما خوشبخت‌ها» در مجله خوشه (به سردبیری ادبی شاملو) منتشر شد که حال و هوای طنز آلود داشت. در سال ۱۳۴۹ یا ۱۳۵۰ اولین کتاب داستان وی «معصومه» حاوی چند قصه متفاوت و کتاب دیگری به نام «من غزال ترسیده‌ای هستم» به چاپ رسیدند.

در سال ۱۳۵۳ داستان «قصه‌های مجید» را خلق می‌کند؛ داستان پسر نوجوانی که همراه با «بی‌بی» پیرزن مهربان، زندگی می‌کند. همین قصه‌ها، جایزه مخصوص «کتاب برگزیده سال۱۳۶۴» را نصیب وی ساخت.

اما اولین جایزه نویسندگی‌اش به خاطر «بچه‌های قالی باف خانه» بود که در سال ۱۳۵۹ جایزه نقدی شورای کتاب کودک و جایزه جهانی اندرسن در سال ۱۹۸۶ را به او اختصاص داد. این داستان سرگذشت کودکانی را بیان می‌کند که به خاطر وضعیت نابسامان زندگی خانواده مجبور بودند در سنین کودکی به قالیباف‌خانه‌ها بروند و در بدترین شرایط کار کنند. او در مورد نوشتن این داستان می‌گوید: «برای نوشتن این داستان ماه‌ها به کرمان رفتم و در کنار بافندگان قالی نشستم تا احساس آن‌ها را به خوبی درک کنم». درک و لمس آنچه که می‌نویسد، از خصوصیات نویسندگی کرمانی است که در تمام داستان‌های او می‌توان احساس کرد. می‌توان گفت مرادی با تمام وجود می‌نویسد.

کتاب بقچه: قصه های کوتاه و بلند (2 جلدی)

هوشنگ مرادی کرمانی
هوشنگ مرادی کرمانی (زاده ۱۶ شهریور ۱۳۲۳ در روستای سیرچ از توابع بخش شهداد کرمان) نویسنده معاصر ایرانی است. شهرت او به خاطر کتاب هایی است که برای کودکان و نوجوانان نوشته است.
دسته بندی های کتاب بقچه: قصه های کوتاه و بلند (2 جلدی)
قسمت هایی از کتاب بقچه: قصه های کوتاه و بلند (2 جلدی) (لذت متن)
خانم ها ،آقایان، بچه های عزیز اتریشی، سلام. دلتان میخواهد چند تا قصه ی کوچولوی ایرانی برایتان تعریف کنم؟ همین حالا که من اینجا روبه روی شما ایستاده ام، توی روستای من کلاغی سر شاخه ی گردویی نشسته و قارقار می کند. کودکی با صدای بلند به او می گوید: « چه خبر داری؟ اگر برایم خبر خوشی داری، بهت شیرینی می دهم و نوکت را شیرین می کنم، بالت را رنگین می کنم. اگر خبر بدی برای من و روستایم داری بپر برو که جلوی چشمم نباشی . » ما در روستایمان با پرنده ها حرف می زنیم نمیدانم شما هم این کار را می کنید یا نه؟ !