کتاب «گوسفندی که خیلی کوچک بود» اثر راب لویس، داستانی لطیف و الهامبخش برای کودکان است که با زبانی ساده و تصاویری خیالانگیز، دنیای پرچالش یک برهی کوچک به نام فرفری را روایت میکند. فرفری، برخلاف دیگر گوسفندان گله، بهخاطر جثهاش مورد تمسخر قرار میگیرد و نمیتواند در بازیها و کارهای روزمره همراه دیگران باشد. او تلاش میکند با ترفندهایی مانند پنهان شدن زیر برف یا پوشیدن شکوفههای درخت، خود را بزرگتر نشان دهد، اما هیچکدام کارساز نیست. در نقطهای حساس از داستان، گرگی به گله حمله میکند و در لحظهای که همه میگریزند، این فرفری کوچک است که با شجاعت به گرگ نزدیک میشود، دمش را گاز میگیرد و او را فراری میدهد. از آن لحظه، نگاه گله به او تغییر میکند و فرفری، نه بهخاطر اندازهاش، بلکه بهواسطهی دل و جراتش، به قهرمان قصه بدل میشود. این کتاب نهتنها در روایت، که در تصویرگری هم درخشان است. تکنیکهایی چون پاشیدن رنگ و خراشبرداری، منظرههای سرسبز بریتانیا را زنده میکنند و فضای داستان را شاعرانهتر میسازند. «گوسفندی که خیلی کوچک بود» داستانیست دربارهی خودباوری، شجاعت، و پذیرفتن خود واقعی؛ پیامی که به زیبایی در دل روایت جا گرفته و به کودک میآموزد که ارزش واقعی، در دل است نه در ظاهر.