کتاب برادر من تویی

You are my brother
کد کتاب : 11730
شابک : 9786008460459
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 208
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2018
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 11
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی کتاب برادر من تویی اثر داوود امیریان


کتاب برادر من تویی داستانی زیبا و خواندنی از زندگی حضرت عباس (ع) است. عباس بن علی بی ابی‌طالب که به ابوالفضل مشهور است، پنجمین پسر امام علی است. مادر او، ام‌البنین است. حضرت عباس (ع) در واقعه‌ی کربلا حضور داشت و جانش را برای رساندن آبی زلال و گوارا به دیگران از دست داد. او در روز عاشورا شهید شد و مزارش در نزدیکی حرم امام حسین (ع) قرار دارد. این محل یکی از مکان‌های زیارتی مسلمانان است. داوود امیریان در کتاب برادر من تویی، در قالب داستانی جذاب و خواندنی، از زندگی او گفته است. مردی شجاع و تاثیرگذار که شهادتش، جاری شدن اشک‌های امام حسین را در پی داشت.
در بخشی از این کتاب آمده است:
" گاهی وقت ها از سپاه شام تیرهای پردار از کمان رها می شد و سینه آسمان را می شکافت و بر سپاه دیگر فرود می آمد، فریاد در دانلودی برمی خاست و خونی بر زمین ریخته می شد و آشوبی برای چند لحظه: اما سپاه اسلام تکلیف داشت که حمله را پاسخ ندهد. می ایستادند، لب می گزیدند و باز به سپاه شام خیره می ماندند. اما انگار امروز فرق داشت. قلب ها در سینه پرصداتر از روزهای قبل می تپید. جنگجویان دو طرف انگار می دانستند که زمان حمله و نعره کشیدن و رزمیدن فرارسیده است. پیکهایی که در روزهای قبل بین دو سپاه در رفت و آمد بودند، دیگر دیده نمی شدند. همه چشم انتظار بودند.
اسب سواری به تاخت از سپاه سمت راست به طرف سپاه دست چپ نزدیک شد. چند قدم مانده به نیزه داران، افسار اسبش را کشید. اسب روی دو پای عقب بلند شد و شیهه کشید. مرد دستار از روی صورت کنار زد. اسب دور خود چرخید. مرد نیم خیز شد و فریاد رسایش در آسمان پیچید:
- ای سپاه معاویة بن ابوسفیان، ای سپاه شام! خوب گوش کنید. امیرالمومنین، علی بن ابی طالب (ع) فرمودند که ماه محرم به پایان رسید و شما همچنان در جهل و نادانی خود باقی ماندید. آخرین برگهای فرصت را به باد سپردید و زیر پرچم شیطان ماندید. آخرتتان را به دنیا فروختید. فردا روز نبرد است، چرا که خود چنین خواستید.
همهمه ها فریاد شد، عمرو بن عاص سربازان را کنار زد و به نزدیکی اسب سوار رسید، پوزخند زنان گفت: - هان قنبرا پس علی سرانجام دست از بازی و خدعه برداشت و آماده پیکار با شیران سرزمین شام شد؟"

کتاب برادر من تویی

داوود امیریان
داوود امیریان، نویسنده معاصر. وی تاکنون بیش از ۲۶ عنوان کتاب منتشر کرده و جوایز متعددی کسب نموده است. وی در حال حاضر در چند حوزه خاطره نویسی، ادبیات کودک و نوجوان، رمان، طنز، زندگینامه داستانی شهدا و فیلمنامه نویسی قلم می زند.وی در سال ۱۳۴۹ در کرمان متولد شد. امیریان از سال ۶۹ نویسندگی اش را با نوشتن خاطراتش از جبهه آغاز کرد. برخی او را جزو ۵ نویسندهٔ برتر دفاع مقدس می دانند و در زمره نسل اول نویسندگان دفاع مقدس قرار دارد.«فرزندان ایرانیم»، «رفاقت به سبک تانک» و «...
قسمت هایی از کتاب برادر من تویی (لذت متن)
مولا علی (ع) به قدری رنجور شده بود که نمی توانست حتی در حالت نشسته نمازش را بخواند. عباس به قدری دلواپس پدر بود که در آن دو روز بدون خوردن حتی تکه ای نان، روزه گرفت. حتی می ترسید برای لحظه ای چشم هایش را ببندد که نکند پدر برود. در لحظات دلهره آور و طولانی که می گذشت، مولا علی (ع) لحظه به لحظه رنجورتر و بی حال تر می شد. چندین بار بغض عباس ترک برداشت. سر بر سینه ی پدر گذاشت و های های گریه کرد. تنها دلخوشی اش در آن لحظات سخت، شنیدن صدای قلب پدر بود. قلبی که حالا کندتر و کندتر می تپید. در یکی از لحظاتی که مولا علی (ع) به هوش آمد، به عباس اشاره کرد گوشش را نزدیک کند. عباس نجوای آرام پدر را شنید که می گفت: -پسرم، برادرانت را تنها مگذار. از حسن و حسین دست برندار. آن ها را بی یاور و تنها مگذار.