1. خانه
  2. /
  3. کتاب مقابله با پیمان شوم

کتاب مقابله با پیمان شوم

3.4 از 1 رأی

کتاب مقابله با پیمان شوم

مجموعه یاران پیامبر (3)
Cope with the treaty
ناموجود
250000
معرفی کتاب مقابله با پیمان شوم
رمان تاریخی حاضر سومین جلد از مجموعه یاران پیامبر و ترکیبی از تاریخ و صحنه پردازی داستانی است که با زبانی شیرین و خودمانی به روایتی متفاوت از روزگار پیامبر اسلام (ص) و گوشه های کمتر بیان شدۀ تاریخ می پردازد.
صفیه، دختر قبیله بنی نضیر که برعکس پدر و نامزدش مومن و پارسا بود با رویایی عجیب از خواب برمی خیزد، رویایی که نمی دانست به زودی به وقوع می پیوند و او همسر پیامبر می شود.
درباره داوود امیریان
درباره داوود امیریان
داوود امیریان، نویسنده معاصر. وی تاکنون بیش از ۲۶ عنوان کتاب منتشر کرده و جوایز متعددی کسب نموده است. وی در حال حاضر در چند حوزه خاطره نویسی، ادبیات کودک و نوجوان، رمان، طنز، زندگینامه داستانی شهدا و فیلمنامه نویسی قلم می زند.وی در سال ۱۳۴۹ در کرمان متولد شد. امیریان از سال ۶۹ نویسندگی اش را با نوشتن خاطراتش از جبهه آغاز کرد. برخی او را جزو ۵ نویسندهٔ برتر دفاع مقدس می دانند و در زمره نسل اول نویسندگان دفاع مقدس قرار دارد.«فرزندان ایرانیم»، «رفاقت به سبک تانک» و «دوستان خدا حافظی نمی کنند»، «داستان بهنام»، «داستان مریم»، «تولد یک پروانه» و «جام جهانی در جوادیه» از معروف ترین آثار داستانی وی است که تاکنون چهار دوره جایزه کتاب سال، ادبیات دفاع مقدس، کانون پرورشی کودکان و ده ها جایزه دیگر را کسب کرده است.از جمله فیلم هایی که نوشته و به مرحله تولید رسیده و به نمایش درآمده، فیلم سینمایی «آخرین نبرد» به کارگردانی حمید بهمنی، «بهشت منتظر می ماند» به کارگردانی محمدرضا آهنج و «نفوذی» به کارگردانی احمد کاوری و مهدی فیوضی است.
قسمت هایی از کتاب مقابله با پیمان شوم

جابر به خانه رسید. همسرش تا حال و روز جابر را دید ترسید. باعجله پرسید: چه شده جابر، حالت خوب است؟ جابر به دیوار تکیه داد. سر خورد و نشست. سرش را در پنجه هایش گرفت و نالید: حالم چطور است؟ دارم سکته می کنم زن. خانه خراب شدم. پیامبر به همراه تمام یارانش به خانه مان می آیند. زن کمی فکر کرد و سپس گفت: حالا چرا زانوی غم بغل کردی؟ اگر رسول الله این دعوت را کرده از من و تو بهتر می داند که وضعیت ما چگونه است. حتما فکری برایش کرده، امیدت به خدا باشد. پیامبر وارد خانه شدند و روی ظرف غذا دعایی خواند و سپس به اصحاب و یارانشان فرمودند: در گروههای ده نفره به نوبت وارد خانه جابر شوند. گروه اول، وارد خانه شدند و غذای مفصلی خوردند. سپس نوبت به ده نفر بعدی رسید. جابر در کمال بهت و حیرت می دید که گروههای ده نفره دور سفره می نشینند و غذایشان را می خورند و نوبت را به گروه بعدی می دهند ولی هنوز غذا تمام نشده است. جابرچشمانش را مالید. هنوز ساعتی نگذشته بود که تمام یاران پیامبر سیر و شکرگزار از جابر تشکر کردند و روانه خانه شان شدند. آخر سر علی به همراه سلمان، مقداد، عمار یاسر، بلال و چهار نفر دیگر وارد خانه شدند. دور سفره نشستند و با پیامبر مشغول خوردن غذا شدند. جابر به چشمانش اطمینان نداشت، دید که همان مقدار غذا هنوز در ظرف مانده است. همسرش گفت: نگفتم رسول الله می دانند چه کنند؟ جابر اول خندید اما بعد به گریه افتاد و گفت: پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله. آبرویم را حفظ کردی!

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب مقابله با پیمان شوم" ثبت می‌کند