کتاب نمایش، آخرین مرحلۀ بت وارگی کالا

Le Spectacle, stade ultime du fétichisme de la marchandise
کد کتاب : 120247
مترجم :
شابک : ‏‫‭978-6222673949‬‬
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 134
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2011
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 18 اردیبهشت

معرفی کتاب نمایش، آخرین مرحلۀ بت وارگی کالا اثر دنیل بن سعید

دنیل بن سعید، فیلسوف فرانسوی و فعال سیاسی-اجتماعی در قرن بیستم بود. کتاب «نمایش، آخرین مرحلۀ بت‌وارگی کالا»، پس از مرگ او، در سال 2011 منتشر شد. در‌واقع بن سعید هنوز اثر خود را تکمیل نکرده بود و به همین دلیل این کتاب پس از مرگش به‌صورت ناتمام به چاپ رسید. مفهوم محوری برای بن سعید در این کتاب، مفهوم «نمایش» است. وی در این کتاب از چیزی به نام «نهیلیسم انصراف» سخن می‌گوید که آن را به اندیشۀ روشنفکری چپ در دهۀ 1960 ربط می‌دهد. طبق تحلیل وی، «نیهیلیسم انصراف» گرایشی در احزاب چپ است که منجر‌ به کنار گذاشتن پروژۀ انقلابی و پذیرش دیدگاهی بدبینانه و جبرگرایانه از سلطۀ سیستم سرمایه‌داری می‌شود. طبق استدلال بن سعید، «نیهیلیسم انصراف» ناشی از به‌کارگیری اشتباه مفهوم «نمایش» است. به عقیدۀ او این نیهیلیسم یک توهم نیست، بلکه واقعیتی است ناشی از بت‌وارگی کالا، همانگونه کارل مارکس آن را تئوریزه کرده بود. بن سعید آثار هربرت مارکوزه، ژان بودریار، هانری لوفور و دیگران را مورد انتقاد قرار می‌دهد، به این دلیل که آن‌ها «نمایش» را به پدیده‌ای تک‌بعدی و همگن تقلیل داده‌اند که تضادها و درگیری‌ها و تعارضات درون نظام سرمایه‌داری را محو می‌کند و در نتیجۀ آن، امکان هرگونه کنش سیاسی و تاریخی نفی می‌گردد. از آن طرف بن سعید معتقد است که «نمایش»، یک واقعیت ایستا و ثابت نیست، بلکه فرآیندی پویا و دیالکتیکی است که منعکس کنندۀ مبارزات طبقاتی و بحران‌های ناشی از سیستم سرمایه‌داری است. به عقیدۀ وی «نمایش» دارای ابعاد تاریخی و استراتژیکی است که آن را با نقد مارکسیستی اقتصاد سیاسی و دیالکتیک مارتریالیستی پیوند می‌دهد. درنهایت وی تأکید می‌کند که «نمایش»، آخرین مرحۀ بت‌وارگی کالا نیست، بلکه یک مرحلۀ انتقال است که طبقۀ کارگر می‌بایست بر آن غلبه کند. به این معنا «نمایش» پایان تاریخ نیست، بلکه آغاز یک تاریخ جدید است.

کتاب نمایش، آخرین مرحلۀ بت وارگی کالا

دنیل بن سعید
دانیل بن سعید فیلسوف و از رهبران جنبش تروتسکیستی در فرانسه بود. او در حین تحصیل در دانشگاه پاریس ایکس: نانتر به یکی از چهره های برجسته شورش دانشجویی 1968 تبدیل شد.
دسته بندی های کتاب نمایش، آخرین مرحلۀ بت وارگی کالا
قسمت هایی از کتاب نمایش، آخرین مرحلۀ بت وارگی کالا (لذت متن)
دربارۀ بندگی ناخواسته «خود مردم هستند که خود را به بند می کشند، با پای خود به قربانگاه می روند، و با داشتن حق انتخاب میان رعیت بودن یا آزاد بودن، از حق خود دست می کشند و یوغ را برمی دارند، به شر آن رضایت می دهند، یا بیش از آن، دنبالش راه می افتند […] بر آن شوید که دیگر بندگی نکنید، و اینک آزادید. منظورم این نیست بر آن چیره شوید و متزلزلش کنید، بل فقط از تداوم بخشیدن به آن دست بردارید، و خواهید دید مانند مجسمۀ غول پیکری که پایه اش ربوده شده، زیر بار خودش تحلیل می رود و در هم می شکند.» این سطور معروف از گفتار [دربارۀ بندگی خودخواستۀ][1] لابوئتی[2] به بن مایۀ خطابه های معاصر دربارۀ مقاومت فلسفی بدل شده است. از آنجا که حق انتخاب داریم، پس برای آزاد کردن خود کافی است سایۀ قدرت (یا زیست قدرت[3]) را از سر به در کنیم، همان قدر که در گذشته، برای از بین بردن ازخودبیگانگی مذهبی، دور کردن سایۀ خدایان از سر بسنده بود. چنین مقایسه ای اتفاقی نیست. درواقع چیزی که لابوئتی به نام ایدۀ سیاسی از دولت با آن مبارزه می کند برداشتی تئولوژیک از قدرت است، استوار بر پایۀ پیوندهای مبتنی بر اعلام وفاداری و تابعیت شخصی. برعکس، در دولت مدرن، استیلای غیرشخصی، و نیز بندگی، در ابژکتیو شدن روابط اجتماعی شیء شده[4] ریشه دارد. پس تعجب آور نیست که احیای موضوعی گفتار [دربارۀ بندگی خودخواسته] با به قدرت رسیدن مضمون ضدتوتالیتر و سقوط سهمگین استبدادهای بوروکراتیک همراه شده است. درواقع ظاهرا «انقلاب های» موسوم به مخملی به خوبی تداعی گر همان مجسمۀ غول پیکری اند که پایه اش ربوده شده؛ با فریاد «ما مردم هستیم»، و زیر بار خودش فرو ریخته است. همچنین، توصیفی که لابوئتی از نظام «لطف و عتاب»، فیض و قهر، و درباریان و معاضدانی که «همدل نیستند و از هم واهمه دارند» ارائه می کند، به شدت حقوق ویژه و کلیانتلیسم[5] نومن کلاتورای[6] بوروکراتیک را به ذهن می آورد. وارونه سازی واپس گرایانۀ گفتار [دربارۀ بندگی خودخواسته] به شرایط دولت مدرن، تحت پوشش مشابهت های بسیار نادقیق، پیامدهای سنگینی دارد. تأثرآورتر این است که تحقیر اجتماعی مبتکرانه ای را در حق این مردم در نقش زحمتکشان، مصرف کنندگان، تماشاگران، و «بلوم ها»[7] تقویت می کند که «با داشتن حق انتخاب»، در بندگی خوش اند، و به شیوۀ «انبوه مردم» به «نگریستن به آنچه مقابل پایشان است» بسنده می کنند، و ازاین رو بندگی «به میل است»[8]. از آنجا که برای آزاد بودن بندگی نکردن کافی است، بندگی نتیجه یا مجازات بزدلی جمعی مردم است. در دولت مدرن، جایی که استیلای غیرشخصی در بهره کشی ای ریشه دارد که به اشتباه به نام قراردادی میان فریب خوردگان بر سرش توافق شده، مقاومت منفی («کافی است دیگر به آن تن ندهید») نه با مبارزه در راستای «فشار آوردن» به قدرت یا «متزلزل کردن» آن، که با تبعید، مهاجرت و گریز به جانب مرزهای شانه خالی کردن نمود می یابد. اما ما هرگز دسته جمعی از چرخۀ لعنتی بازتولید سرمایه داری نمی گریزیم. خیال کردن سیزیف[9] خوشبخت دیگر بسنده نیست، باید بارتلبی[10] آزاد را نیز مجسم کرد.