کتاب رود راوی

rod ravi
کد کتاب : 12322
شابک : 978-6003675292
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 248
سال انتشار شمسی : 1400
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

رود راوی
rod ravi
کد کتاب : 8981
شابک : 9789643807054
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 268
سال انتشار شمسی : 1392
سال انتشار میلادی : 2003
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب رود راوی اثر ابوتراب خسروی

از دیدگاه ابوتراب خسروی ما در طول تاریخ درگیر سه موضوع: قداست، فرقه گرایی و خرافه بوده ایم و هستیم. خسروی برای واکاوی این سه موضوع، تریلوژی: اسفار کاتبان، رود راوی و ملکان عذاب را نوشته است.ابوتراب خسروی در هر کدام از این رمان ها یکی از آن سه موضوع اصلی را روایت می کند. رود راوی کابوس های در هم تنیده ایست که نویسنده قصد دارد تا از خلال آن ها با انگشت گذاشتن بر فرقه گرایی سرگذشت شخصیتی به نام کیا که فرزند یکی از رهبران فرقه ای مذهبی و غیررسمی است و به لاهور می رود تا پزشکی بیاموزد را روایت می کند. کیا به جای تحصیل پزشکی به فرقه های مخالف فرقه ی خود می پیوندد. ابوتراب خسروی سعی می کند با اتصال به فرهنگ و ادبیات مکتوب کهن ایرانی، روایت هایی را متکی و مبتنی بر ظرفیت های روایت گری ایرانی نقل کند. در رود راوی اصرار نویسنده بر ظرفیت زبان فارسی و دوری از نوشتن به زبان ترجمه به وضوح قابل مشاهده است.

کتاب رود راوی


ویژگی های کتاب رود راوی

برنده ی جایزه ی بهترین رمان سال 1383 از بنیاد گلشیری

ابوتراب خسروی
ابوتراب خسروی در سال ۱۳۳۵ در شهر فسا متولد شده‌است. پدر وی نظامی بود و به همین دلیل او در سال‌های جوانی در شهرهای مختلف ایران زندگی کرده بود. در سال‌های ۱۳۴۸ و ۱۳۴۹ در دبیرستانی در اصفهان درس می‌خواند و شاگرد هوشنگ گلشیری نویسنده ایرانی بوده‌است.او لیسانس آموزش ابتدایی دارد. وی سال‌ها در شهر شیراز به کودکان عقب‌مانده ذهنی آموزش می‌داد. در حال حاضر او بازنشسته شده‌است و در شیراز زندگی می‌کند. خسروی متأهل است و سه فرزند دارد.آثار ابوتراب خسروی ب...
قسمت هایی از کتاب رود راوی (لذت متن)
و هنوز هم نمی دانم که این شلاق ها بودند که بر شانه هایم می پیچیدند یا دست های گایتری. من به گایتری گفتم همان طور که دست هایت در رقص تکثیر می شوند، شلاق هم در رقصش بر پوست شانه هایم تکثیر می شود. همان طور که تو در هرجایی نمی رقصی، شلاق هم هرجایی نمی رقصد. تنها در جایی مثل شانه های من می رقصد. بدون آداب هم می رقصد. باید جایی برقصد که زیبایی لرزش کشاله هایش به چشم بیاید. که موزونی رفتارشبه جمعیتی لذت ببخشد. گایتری تو هم وقتی می رقصی، دست هایت در هوا تکثیر می شود مثل این شلاق. او هم همین حالا دارد بر پوست تنم تکثیر می شود.

و هنوز هم نمی دانم که این شلاق ها بودند که بر شانه هایم می پیچیدند یا دست های گایتری. من به گایتری گفتم همان طور که دست هایت در رقص تکثیر می شوند، شلاق هم در رقصش بر پوست شانه هایم تکثیر می شود. همان طور که تو در هرجایی نمی رقصی، شلاق هم هرجایی نمی رقصد. تنها در جایی مثل شانه های من می رقصد. بدون آداب هم می رقصد. باید جایی برقصد که زیبایی لرزش کشاله هایش به چشم بیاید. که موزونی رفتارشبه جمعیتی لذت ببخشد. گایتری تو هم وقتی می رقصی، دست هایت در هوا تکثیر می شود مثل این شلاق. او هم همین حالا دارد بر پوست تنم تکثیر می شود.