«سست عفاف» نمایشنامهای نوشتهی نوئل کاورد است که تاکنون دو اقتباس سینمایی از آن انجام شده است. آلفرد هیچکاک، کارگردان بزرگ سینما، در سال ۱۹۲۸ فیلمی صامت برگرفته از این نمایشنامه ساخت و سالها بعد استفان الیوت در سال ۲۰۰۸، موضوع این نمایشنامه را دستمایهی ساخت یک فیلم قرار داد.
«سستعفاف» ماجرای عشق اشرافزادهای انگلیسی با بیوهای آمریکایی و زیبا است. جان طی سفری به اروپا با لاریتا آشنا میشود و با او پیمان زناشویی میبندد. لاریتا و جان به انگلستان میروند تا زندگی مشترکشان را در عمارت خانوادهی ویتاکر آغاز کنند، اما حضور و زندگی در این خانه چندان هم ساده و بیدردسر نیست.
اتفاقات این نمایشنامه در اتاق نشیمن خانهی روستایی سرهنگ ویتاکر رخ میدهد. نمایشنامهی «سست عفاف» جزو اولین نمایشنامههای نوئل کاورد است و در سه پرده نوشتهشده است.
در بخشی از نمایشنامهی «سست عفاف» آمده:
خانم ویتاکر: کی فکرش رو میکرد این پسره اینجوری از آب دربیاد؟
ماریون: ایبابا، مشکل از تربیت خانوادگی ادگاره، وگرنه خودش مشکلی نداره. همیشه باهم دوست باقی میمونیم. میدونی، از اون مردهای اهل ازدواج نیست. فکر میکنم تمام این مدت ناخودآگاه میدونستم. حالا هم خدا رو شکر توی زندگی چیزهای دیگهای دارم که خودم رو سرگرم کنم!
خانم ویتاکر: ولی همهاش هم که به تربیت خانوادگیاش مربوط نیست، نه؟
ماریون: جان فرق میکنه، درست مثل پدره.
خانم ویتاکر: بله، متأسفانه همینطوره.
ماریون: میدونی، همیشه ضعیفه.
خانم ویتاکر: سعی کردم چشمم رو به روی این مسئله ببندم.
ماریون: فایده نداره، مادر. باید با همهچی روبهرو شد.
خانم ویتاکر: شبها خوابم نمیبره؛ همهاش فکر و خیال میکنم که آخرش چی میشه.
ماریون: نباید غصه بخوری.
خانم ویتاکر: غصه! تمام فکر و ذکرم همینه. البته تا حدود زیادی دیگه مثل دفعه اول اونجوری غافلگیر نمیشم.
ماریون: این دختره هم شاید اونقدرها بد نباشه.
خانم ویتاکر: (به تلخی) بدترین فاجعه ممکن بود؛ همه اون خیانتهای پدرت در برابر این هیچ نیست.
ماریون: اخیرا از جان خبری شنیدهای؟
خانم ویتاکر: بعد از اون کارتپستالی که دو هفته پیش فرستاد دیگه خبری ندارم.
ماریون: عزمش رو جزم کرده که این دختره رو هرچه زودتر به خونه بیاره.
کتاب سست عفاف