کتاب تعویذ

Amulet
کد کتاب : 12861
مترجم :
شابک : 9789642092581
قطع : جیبی
تعداد صفحه : 156
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1999
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

«روبرتو بولانیو» از نویسندگان برجسته در ادبیات آمریکای لاتین

معرفی کتاب تعویذ اثر روبرتو بولانیو

کتاب «تعویذ» رمانی نوشته ی «روبرتو بولانیو» است که نخستین بار در سال 1999 انتشار یافت. «بولانیو» در این رمان، تجسمی از تاریخ معاصر پرخشونت و ناآرام آمریکای لاتین را در قالب زندگی یک زن ارائه می کند. «آئوکسیلیو لاکوتور» زنی اهل اوروگوئه است که در دهه ی 1960 به مکزیک نقل مکان کرد و به «مادر شعر مکزیکی» تبدیل شد. «لاکوتور» در مکزیک، وقت خود را با معاشرت با شاعران جوان در کافه ها و بارها می گذراند. «آئوکسیلیو» علاوه بر شاعران جوانش، سه زن شگفت انگیز را به خاطر می آورد: فیلسوفی جوان و پریشان به نام «النا»، یک نقاش تبعید شده اهل «کاتالونیا» به نام «رمدیوس وارو»، و «لیلیان سرپاس»، شاعری که رابطه ای گذرا با «چه گوارا» داشته است.

کتاب تعویذ

روبرتو بولانیو
روبرتو بولانیو، زاده ی 15 ژوئیه 1953 و درگذشته ی 28 آوریل 2003، نویسنده و شاعر شیلیایی و از پیشگامان موج نوی داستان نویسی آمریکای جنوبی است.او زندگی ای را از سر گذراند که مشخصه ی اصلی اش آوارگی بود. پدرش راننده کامیون و مادرش معلم بود. در زمان کودکی بولانیو، او و خانواده اش بین شهرهای مختلف شیلی سرگردان بودند و بالاخره در سال 1968 به مکزیکوسیتی مهاجرت کردند. در این زمان، اشتهای او به ادبیات سر باز کرد و چنان حریصانه می خواند که به بت تمام زندگی اش، خورخه لوئیس بورخس پهلو می زد.روبرتو هر چه به...
نکوداشت های کتاب تعویذ
A tour de force.
دستاوردی موفقیت آمیز.
Barnes & Noble

With a dreamlike quality.
با نوعی ویژگی رویاگونه.
Guardian Guardian

Strangely compelling.
به شکل عجیبی هیجان انگیز.
Amazon Amazon

قسمت هایی از کتاب تعویذ (لذت متن)
چشمانم چون مهتاب در هوای مکزیک سوسو می زد و بر تندیس ها آرام می گرفت؛ بر چهره های مبهوت، بر انبوه سایه ها، بر اشباحی که تنها داراییشان آرمان شهری از کلمه بود. تنها یک کلمه، کلمه ای مفلوک. مفلوک؟ بله. باید گفت بی نهایت مفلوک.

آنجا کنار آن ها بودم. چون جز حافظه ام هیچ نداشتم. وقایع با تمام جزئیات در خاطرم حک شده بود.

پای یکی دو عشق هم در میان بود. عشق هایی شکست خورده که بیش از یک شب یا حداکثر به اندازه ی تعطیلات آخر هفته دوام می آوردند و نقش من در این میان، بیشتر روان درمانگر بود تا عاشق.