1. خانه
  2. /
  3. کتاب آشنایی با متفکران اگزیستانسیالیست

کتاب آشنایی با متفکران اگزیستانسیالیست

3 از 1 رأی

کتاب آشنایی با متفکران اگزیستانسیالیست

گفتگوهایی خیالی با سارتر، هایدگر و کامو
Introducing the Existentialists: Imaginary Interviews with Sartre, Heidegger, and Camus
انتشارات: شوند
٪15
140000
119000
معرفی کتاب آشنایی با متفکران اگزیستانسیالیست
«آشنایی با متفکران اگزیستانسیالیست: گفتگوهایی خیالی با سارتر، هایدگر و کامو» نوشته رابرت سی. سولومون، که اولین بار در سال ۱۹۸۱ منتشر شد، مقدمه‌ای خلاقانه و فشرده بر فلسفه اگزیستانسیالیسم ارائه می‌دهد. این کتاب از قالبی نوآورانه استفاده می‌کند: مصاحبه‌های داستانی با سه چهره اصلی این جریان فلسفی-ژان پل سارتر، مارتین هایدگر و آلبر کامو-که ایده‌های پیچیده و اغلب متراکم اگزیستانسیالیسم را برای خوانندگانی تازه‌کار در فلسفه، قابل فهم و جذاب می‌کند. لحن کتاب غیررسمی اما دقیق است و مهارت سولومون در تعادل میان وضوح و عمق فلسفی را به نمایش می‌گذارد. هر بخش به یکی از فیلسوفان اختصاص دارد و سولومون دیالوگ‌هایی تخیلی ایجاد می‌کند که مضامین کلیدی آثار آن‌ها را روشن می‌کند: برای سارتر، بحث حول آزادی، مسئولیت و بار انتخاب انسان است؛ هایدگر از طریق تحلیل هستی، اصالت و زمان‌مندی معرفی می‌شود؛ و اگزیستانسیالیسم کامو از طریق تأملات او درباره پوچی، شورش و جستجوی معنا توضیح داده می‌شود. این رویکرد به خوانندگان اجازه می‌دهد تا هم ایده‌های هر فیلسوف را درک کنند و هم تعامل و تفاوت رویکردهای آنان نسبت به وجود انسان را مشاهده کنند. موضوع اصلی کتاب تجربه زیسته آزادی و مسئولیت‌های اخلاقی و وجودی ناشی از آن است. سولومون نشان می‌دهد که فلسفه وجودی نه صرفا نظریه‌پردازی انتزاعی، بلکه راهنمایی عملی برای درک زندگی، انتخاب و اصالت انسانی است. مصاحبه‌های خیالی، چالش‌های مواجهه با جهانی بدون معنای ذاتی را به تصویر می‌کشند و به خوانندگان دریچه‌ای برای تأمل در زندگی و انتخاب‌های اخلاقی شخصی ارائه می‌دهند. سبک سولومون تلفیقی از تخیل روایی و تحلیل فلسفی است و اثری خلق می‌کند که هم آموزشی و هم سرگرم‌کننده است. او با انسانی کردن سارتر، هایدگر و کامو، مبارزات فکری آن‌ها را قابل فهم می‌کند و ابعاد عملی و شخصی تفکر وجودی را برجسته می‌سازد. این کتاب، با وجود مختصر بودن، جوهره اگزیستانسیالیسم را به تصویر می‌کشد و خوانندگان را برای کاوش در متون اصلی این فیلسوفان آماده می‌سازد. استقبال از کتاب «آشنایی با متفکران اگزیستانسیالیست» مثبت بوده است، به‌ویژه در میان دانشجویان و خوانندگان عمومی که به دنبال مقدمه‌ای قابل فهم برای فلسفه اگزیستانسیالیسم هستند. منتقدان، سولومون را به خاطر اصالت در ارائه ایده‌های پیچیده از طریق گفتگوی خلاقانه ستوده‌اند و اشاره کرده‌اند که کتاب توانسته روح اگزیستانسیالیسم را بدون ساده‌سازی بیش از حد منتقل کند.
در مجموع، «آشنایی با متفکران اگزیستانسیالیست» مقدمه‌ای خلاقانه، روشن و تأمل‌برانگیز بر متفکران اصلی اگزیستانسیالیسم قرن بیستم است. این کتاب منبعی ارزشمند برای دانشجویان، مربیان و هر کسی است که به فلسفه اگزیستانسیالیسم علاقه دارد و هم به عنوان نقطه ورود قابل فهم عمل می‌کند و هم تصویری جذاب از سارتر، هایدگر و کامو ارائه می‌دهد.
درباره رابرت سولومون
درباره رابرت سولومون
رابرت سولومون (14 سپتامبر 1942 - 2 ژانویه 2007) استاد فلسفه آمریکایی در دانشگاه تگزاس در آستین بود، جایی که بیش از 30 سال به تدریس پرداخت. پروفسور سولومون برنده جوایز تدریس بسیاری از جمله جایزه استاندارد برجسته تدریس در سال 1973؛ جایزه تدریس همکاران رئیس دانشگاه تگزاس (دو بار)؛ جایزه سخنرانی فولبرایت؛ تحقیقات دانشگاه و اوقاف ملی برای کمک های مالی؛ و جایزه تدریس Chad Oliver Plan II در سال 1998 شد.

دسته بندی های کتاب آشنایی با متفکران اگزیستانسیالیست
قسمت هایی از کتاب آشنایی با متفکران اگزیستانسیالیست

«سارتر: فکر کنم غافلگیر شدید که به شما اجازه دادند مرا ببینید. سالمن: صد البته، به ویژه حالا که ... رفته اید. سارتر: منظورت مردن است. اما مرگ چیزی نیست و تفاوتی ایجاد نمی کند. سالمن: اما طبق فلسفهٔ خودتان ظاهرا خیلی فرق می کند. سارتر: بله، به همین دلیل می گویم هیچ فرقی نمی کند. من همان زندگی ام هستم - یا بودم - و نه چیزی دیگر. زمانی دربارهٔ پروست نوشته بودم، و حالا باید در مورد خودم هم بگویم که ژان پل سارتر اکنون چیزی بیش از آثارش نیست. سالمن: اما قطعا چیز بیشتری هم هست: طرح ها و بلندپروازی های تان، کسانی که روی شان تأثیر گذاشته اید و تأثیر عظیمی که روی کل متفکران قرن بیستم داشته اید - حتی کسانی که آثارتان را واقعا نخوانده اند ... سارتر: دیگر از طرح ها و بلندپروازی هایم خبری نیست؛ تنها آثارم هستند که برای خودشان زندگی می کنند. و اغلب آن ها یا خوانده نشده اند و یا بد فهمیده شده اند. کسانی که من بیشترین تأثیر را بر آن ها گذاشته ام دیگر اسمی از من نمی برند و این به قول شما «تأثیر»، محصول نشریات بورژوایی است. من دستاویز و بهانه ای بیش نبودم، جز برای خودم و حلقهٔ دوستان ام. به تحسین شدن اعتقادی ندارم؛ نمی خواهم به یک رسم و سنت تبدیل شوم. سالمن: به همین خاطر بود که جایزهٔ نوبل ادبیات را در سال ۱۹۶۴ قبول نکردید؟ سارتر: بله. سالمن: اما شما به سنت تبدیل شده اید، مگر نمی دانید؟ سارتر: مهم نیست. سالمن: واکنش تان به این آگهی های فوت چیست؟ مثلا این آگهی که شما را «غول اگزیستانسیالیست» نامیده یا این یکی، «دون کیشوت مدرن»؟ سارتر: اما این من نیستم؛ این کذب و جعلی است که برای باقی تاریخ نام «ژان پل سارتر، ۱۹۸۰-۱۹۰۵» را یدک می کشد. داستان ها عوض می شوند و به موازات آن ها «ژان پل سارتر، ۱۹۸۰-۱۹۰۵» هم تغییر می کند. هیچ وقت به آگهی های فوت اعتقادی نداشتم، گرچه چندتایی از آن ها نوشته ام. هیچ کس نمی تواند به دیگری معنا ببخشد، مگر این که او را به شیء صرف تقلیل دهد، به ابژه ای با فلان و بهمان ویژگی که در مورد خودم کاملا بی ربط است، حداقل به نظر خودم. سالمن: شاید بتوانم به عقب برگردم و روایت درستی دست و پا کنم. سارتر: نه، من چیزی نیستم، و چیزی برای گفتن ندارم. سالمن: اما دل تان می خواهد که همه برداشت درستی از شما داشته باشند، مگر نه؟ سارتر: فرقی ندارد. سالمن: می توانم با یادداشت هایی که برای گفتگو آماده کرده ام شروع کنم. سارتر: بعدا می بینید که هیچ کس حرف تان را باور نمی کند. سالمن: می توانم شما را برای شان توصیف کنم. سارتر: خب، برای خودم توصیف کن. سالمن: خب، شما ... فکر کنم نمی توانم. به نظرم وقتی نگاه تان می کنم تغییر می کنید. سارتر: در واقع باید ببینید وقتی به خودم نگاه می کنم چه اتفاقی می افتد، مثلا در آن آینه. سالمن: فکر کردم ... خب، در نمایشنامهٔ خروج ممنوع ... تأکید زیادی می کنید که هیچ آینه ای در جهنم وجود ندارد، هیچ راهی برای دیدن خودمان نیست و در نتیجه ما یکسره تابع دیگران و عقاید دیگران هستیم. در خروج ممنوع می نویسید، «جهنم یعنی [حضور] دیگران»، و از قرار معلوم این را ثابت می کنید. سارتر: ها ها، بله. این ایده یکی از بی شمار چیزهایی بود که آن زمان به آن باور داشتم. باورکردنی نیست که واقعا چنین نظری داشتم، نه؟ سالمن: منظورتان این تصور است که در جهنم هیچ آینه ای وجود ندارد؟ سارتر: نه نه. ضمنا ما الان دقیقا در جهنم نیستیم، می دانید که. منظورم این عقیده است که خوداندیشی معیار خودشناسی است، و دیگران مانعی برای این کار هستند؛ آینه هایی که انگار تصاویر را کج و معوج نشان می دهند. سالمن: در خروج ممنوع یادم می آید که عشوه گر جوان یعنی استل، که کاملا شیفتهٔ چهرهٔ خودش شده شدیدا به آینه نیاز دارد، و حتی شک می کند که بدون آینه وجود دارد یا نه. سارتر: بله، و با ناامیدی به دیگران التماس می کند که به او نگاه کنند. نظرم در این باره عوض شده؛ «آن ها» بی شک از سر کینه و بدخواهی در این جا به من آینه داده اند. می دانید، آن ها همه چیز را خوانده اند، آن هم با چه دقتی، که انگار هر روز به من نشان بدهند که بازتاب ام چه در آینه و چه در ذهن ام، اصلا اهمیتی ندارد. و چیزی که اهمیت دارد، و شاید کل چیزی که اهمیت دارد، واقعیت مردم دیگر است. سالمن: پس یعنی دیگران جهنم نیستند؟ سارتر: نه، دیگران جهنم نیستند.»

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب آشنایی با متفکران اگزیستانسیالیست" ثبت می‌کند