کتاب «هرگز به یک سنجاب اعتماد نکن!» نوشته پاتریک کوپر، داستان خوکچه هندی جوانی به نام ویلیام را روایت میکند که در کلبهای امن و راحت زندگی میکند و همواره آرزوی تجربه دنیای بیرون را دارد. مادرش همیشه به او هشدار داده است که به سنجابها اعتماد نکند، اما ویلیام که وسوسهاش برای تجربه یک دنیای جدید بیشتر از نصیحتهای مادرش است، در نهایت دعوت سنجاب بازیگوشی به نام استلا را برای بیرون رفتن و بازی کردن قبول میکند. ویلیام و استلا به جنگل میروند، اما خیلی زود ویلیام متوجه میشود که جنگل مکانی خطرناک است و سنجابها همانطور که مادرش گفته بود، نمیتوانند دوستان قابل اعتمادی باشند. استلا ویلیام را رها میکند و او توسط یک روباه گرسنه تعقیب میشود. در نهایت، با کمک مادرش، ویلیام توانسته راه خانه را پیدا کند و درسی بزرگ درباره اعتماد و اهمیت گوش دادن به نصیحتهای والدینش میآموزد. این داستان، درسی مهم درباره کنجکاوی، اعتماد و درک خطرات ناشی از نادیده گرفتن توصیههای والدین است. برخی منتقدان این کتاب را بهعنوان هشداری درباره اعتماد به دیگران و خطرات ناشی از بیتوجهی به نصیحتهای پدر و مادر میدانند، در حالی که برخی دیگر آن را بهعنوان یک تشویق به احتیاط و دقت در مواجهه با ناشناختهها تفسیر میکنند. داستان ویلیام نه تنها به کودکان درباره اعتماد و ایمنی میآموزد، بلکه اهمیت گوش دادن به تجربیات والدین را نیز یادآوری میکند. این کتاب برای کودکان پیشدبستانی تا کلاس دوم مناسب است و میتواند بهعنوان یک داستان آموزنده برای آنها درباره اهمیت اعتماد به والدین و مراقبت از خود در برابر خطرات دنیای بیرون باشد.