کتاب داستانی زمستانی

A Winter's Tale: The Breathing Method
شیوه تنفس
کد کتاب : 1385
مترجم :
شابک : 978-964-243-114-4‬
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 128
سال انتشار شمسی : 1394
سال انتشار میلادی : 1982
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 3 اردیبهشت

استیون کینگ از پرفروش ترین نویسندگان آمریکا

نامزد جایزه World Fantasy Award

معرفی کتاب داستانی زمستانی اثر استیون کینگ

کتاب داستانی زمستانی (شیوه تنفس)، اثری نوشته ی استیون کینگ است که نخستین بار در سال 1982 منتشر شد. در این داستان استادانه و جذاب از یکی از پرفروش ترین رمان نویسان جهان، سیزده مرد در باشگاهی جمع می شوند تا به قصه ی «شیوه ی تنفس» گوش دهند؛ قصه ای عجیب و رعب انگیز که زندگی این سیزده نفر را برای همیشه تغییر خواهد داد. پزشکی سالخورده به نام دکتر مک کارن این داستان را روایت می کند. یکی از بیماران او، سندرا استنسفیلد تصمیم می گیرد به هر قیمتی که شده و با وجود مشکلات ریز و درشت اقتصادی و اجتماعی، بچه ی نامشروع درون شکمش را به دنیا بیاورد. دکتر مک کارن، شجاعت و حس شوخ طبعی این زن را بسیار تحسین می کند و این طور نشان می دهد که گویی علاقه ای به او پیدا کرده است.

کتاب داستانی زمستانی

استیون کینگ
استیون ادوین کینگ که به اختصار با نام استیون کینگ میان مردم شناخته می شود، نویسنده ی رمان و داستان های کوتاه است که در ۲۱ سپتامبر ۱۹۴۷ در ایالات پورتلند در آمریکا به دنیا آمد. استیون یکی از برترین نویسنده های قرن حاضر محسوب می شود. اغلب آثار کینگ در ژانر وحشت بوده و می توان گفت که او برترین نویسنده ی ژانر وحشت در حال حاضر به شمار می آید.کینگ در سال ۱۹۷۰ از دانشگاه شهر مین (مکان تولدش) فارغ التحصیل شد و از آن زمان به بعد شروع به نوشتن داستان نمود. ۴ سال بعد کینگ موفق به انتشار اولین رمان خود ب...
نکوداشت های کتاب داستانی زمستانی
A spine-chiller from the master of horror.
اثری دلهره آور از استاد وحشت.
Google Books

By one of the greatest writers of tales of horror.
اثر یکی از بزرگترین نویسندگان داستان های وحشت.
Prezi

Well-written and engaging.
جذاب و با نثری عالی.
Tor

قسمت هایی از کتاب داستانی زمستانی (لذت متن)
او سر نبش کوچه سی و پنجم خیابان دوم مرا از تاکسی پیاده کرد، و من به سوی باشگاه واقع شده در نیمه ی خیابان راه افتادم، در برابر باد سوت زن و زوزه کش اندکی خم شده و کلاهم را با یکی از دستان دستکش پوشم محکم نگه داشته بودم. تقریبا هرگز سابقه نداشت که نیروی زندگی تا آن اندازه در اعماق وجودم رخنه کند، درست همچون شعله ی سوزان ابی رنگ به اندازه ی شمعک اجاق گاز.

انسان در هفتاد و سه سالگی سرما را سریع تر و عمیق تر احساس می کند. و چنین انسانی باید در خانه رو به روی شومینه... یا حداقل بخاری برقی نشسته باشد. در هفتاد و سه سالگی شور و حرارت حتی به صورت خاطره نیز در ذهن جایی ندارد؛ و بیشتر شبیه گزارشی نظری است.