کتاب فراطبیعی 3 : جزیره استخوان

«رمان فراطبیعی: جزیره استخوان» نوشته‌ی کیث آر. ای. دی کندیدو، اثری در ژانر ترسناک و فانتزی است که به طور مستقیم با دنیای محبوب سریال تلویزیونی فراطبیعی پیوند می‌خورد. این کتاب نخستین بار در ۲۶ آگوست ۲۰۰۸ توسط هارپرکالینز در ایالات متحده و تایتان بوکز در بریتانیا منتشر شد. دی کندیدو، که پیش‌تر در زمینه رمان‌های اقتباسی از مجموعه‌های علمی‌ـ‌تخیلی و فانتزی فعالیت کرده بود، با این اثر کوشید تا تجربه‌ای تازه برای طرفداران سریال بیافریند و در عین حال به عناصر آشنا و روح حاکم بر آن وفادار بماند. داستان کتاب درست پس از قسمت «یک کریسمس بسیار فراطبیعی» از فصل سوم سریال آغاز می‌شود. سم و دین وینچستر به کی وست، فلوریدا سفر می‌کنند تا ماجرای مرگ مشکوک راهنمای تور ارواح را بررسی کنند؛ مردی که در حالی بر اثر حمله قلبی جان می‌دهد که صورتش در حالت فریادی خاموش منجمد مانده است. با تعطیل شدن تورها و گزارش‌های مردم محلی درباره افزایش فعالیت‌های شبح‌وار، برادران درمی‌یابند که ماجرا به سادگی یک تسخیر معمولی نیست. در مسیر تحقیقاتشان، حتی با روح ارنست همینگوی، نویسنده‌ی مشهور و ساکن پیشین کی وست، روبه‌رو می‌شوند و درمی‌یابند که نیروهای پنهانی بسیار پیچیده‌تر از آن چیزی است که در ابتدا به نظر می‌رسید. گوشه‌ی اصلی ماجرا به زوجی شیطانی بازمی‌گردد که از دروازه‌ی شیطان گریخته‌اند و اکنون قدرت ارواح محلی را برای مقاصد خود تقویت می‌کنند. این امر باعث آزاد شدن نیرویی باستانی می‌شود: روح قبیله‌ای بومی آمریکایی که به دنبال انتقام از مهاجرانی است که اجدادش را آواره و نابود کردند. این پیوند میان تاریخ استعمار، ظلم به بومیان و بازتاب آن در قالب ارواح خشمگین، لایه‌ای اخلاقی و احساسی به داستان می‌بخشد و نشان می‌دهد که تهدیدهای ماوراءالطبیعه همواره ریشه در گذشته‌های فراموش‌شده دارند. اگر سم و دین نتوانند این ارواح و شیاطین را مهار کنند، جزیره‌ی زیبای کی وست در خطر تبدیل شدن به «تلی از استخوان» خواهد بود. از نظر مضمون، کتاب بر برخورد دو نوع تهدید ماورایی تمرکز دارد: ارواح، که اغلب تراژیک یا منفعل‌اند، و شیاطین، که نیرویی فعال و فریبنده محسوب می‌شوند. تضاد میان این دو لایه روایی به رمان غنای ویژه‌ای می‌بخشد. همچنین، عنصر تاریخی مربوط به قبیله بومی، بازتابی از بی‌عدالتی و حافظه جمعی است؛ این موضوع رمان را از صرفا یک شکار هیولا فراتر می‌برد و آن را به داستانی درباره‌ی گذشته‌های حل‌نشده بدل می‌سازد. محیط کی وست نیز همچون یک شخصیت مستقل عمل می‌کند: تضاد میان فضای گردشگری و نورانی آن با وحشتی که در پس‌زمینه نهفته است، هم به روایت رنگ می‌دهد و هم به خواننده حسی از تازگی می‌بخشد، زیرا این مکان با جاده‌های فرعی و متل‌های همیشگی سریال تفاوت دارد.
یکی از نقاط قوت کتاب، بازآفرینی دقیق دینامیک میان سم و دین است. شوخ‌طبعی تلخ، خستگی ناشی از شکار مداوم، و محافظت برادرانه در دل گفت‌وگوها به چشم می‌خورد و خواننده‌ی آشنا با سریال می‌تواند صدای شخصیت‌ها را در ذهنش بشنود. در عین حال، برخی منتقدان اشاره کرده‌اند که گاهی اوقات لحن یا رفتار شخصیت‌ها کمی با تصویر تلویزیونی‌شان فاصله دارد یا داستان‌های فرعی بیش از اندازه به خط اصلی افزوده شده است. همچنین، وسعت قدرت‌های ماورایی معرفی‌شده ممکن است برای برخی خوانندگان فراتر از فضایی باشد که سریال در فصل سوم ایجاد کرده بود.
با وجود این کاستی‌ها، «فراطبیعی: جزیره استخوان» تجربه‌ای سرگرم‌کننده و پرهیجان است که موفق می‌شود شخصیت‌های محبوب را در موقعیتی تازه قرار دهد و ترکیبی از ارواح، شیاطین و فولکلور تاریخی ارائه کند. این رمان برای طرفدارانی که به دنبال گسترش جهان فراطبیعی و کشف ماجراجویی‌هایی خارج از قاب تلویزیون هستند، انتخابی ارزشمند به شمار می‌آید؛ داستانی که گذشته و حال، ترس و طنز، و پیوندهای خانوادگی را درهم می‌آمیزد تا نشان دهد نبرد با تاریکی همیشه ابعادی پیچیده‌تر از یک شکار ساده دارد.