نقل قولی از نویسنده که در اول کتاب اون رو بیان کرده: زمانی فرا میرسد که هر یک از ما مقهور فشارهای زندگی میشویم. در چنین شرایطی، عملکرد خودکار و روال همیشگی زندگیمان را متوقف میکنیم و به جای اینکه بپرسیم: «چگونه به زندگی ادامه دهم؟» میپرسیم «چرا باید ادامه دهم؟» یه کتاب خیلی مختصر (۱۲۸ صفحه)، مفید اما غنی و پربار و البته خیلی فشرده در مورد معنای زندگی که نویسنده در لابهلای گفتههای خودش به موضوع رنج هم یه گریز کوتاهی زده. میشه گفت این کتاب، یک کتاب فلسفی هستش که نویسنده سعی کرده با کلمات شیوا و در حد توان ساده مطالب مهمی رو به مخاطب انتقال بده. به نظرم این کتاب برای کسی که تازه میخوان در مورد معنا یا رنج زندگی یا چیستی زندگی مطالعه داشته باشه، شاید (و باز هم تاکید میکنم شاید) مناسب نباشه اما برای اشخاصی که در مورد معنا زندگی از قبل کنجکاویهای ذهنی و مطالعاتی داشتن و زندگی سختی رو گذروندن و یا در حال حاضر در میان رنجهای زندگی گم شدن و به دنبال معنا و دید عمیقتری میگردن، کتاب خیلی خوبی هستش. نویسنده تا جایی که امکان داشته از اضافه گویی پرهیز کرده و در هر جملهش به دغدغههای اساسی زندگی اشاره کرده که مربوط به معنای زندگی میشه. و اینکه نویسنده اومده با چهار موضوع یعنی شایستگی (لیاقت)، بخت یا داشتن شانس در زندگی (که دو عامل بیرونی هستند) و قدرشناسی و الهامگیری یا خلاقیت (که دو عامل درونی هستند) به موضوع معنای زندگی پرداخته که در طی خوندن کتاب متوجه میشید که این موضوعات چه ربطی به معنای زندگی دارن (مطالب معنوی هم وجود داره در این کتاب). در کل این کتاب به کسانی که به دنبال معنای عمیقتر زندگی هستند پیشنهاد میشه. و در نهایت سبک نوشتاری و ذهنیت نویسنده رو خیلی دوست داشتم. این کتاب برای من واقعا ارزشمند بود و از خوندنش لذت بسیار بردم. ناگفته نماند که لذت بردن از محتوای کتاب نسبت به دغدغه فعلی خواننده هم میتونه کاملا مربوط و هم سلیقهای باشه.