کتاب مجازات

Strafe
کد کتاب : 14139
مترجم :
شابک : 978-9644487613
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 118
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 2018
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب مجازات اثر فردیناند فون شیراخ

اگر جان گریشام داستان هایی را پیرامون شخصیت وکلا می نویسد، "فردیناند فون شیراخ" فلسفه ای را که وکلا عرضه می کنند، به رشته ی تحریر درمی آورد. "مجازات" مجموعه ای از داستان هاست که هم اعتراض آمیز و هم با شفقتی بشردوستانه نوشته شده اند؛ داستان هایی که نه تنها فاجعه ای را که ممکن است برای یک فرد رخ دهد، نشان می دهند، بلکه باعث می شوند شما آن فاجعه را تمام و کمال احساس کنید. هر قصه یک عالم کوچک است، با شخصیت هایی متفاوت؛ اما همیشه موضوع اصلی، "مجازات" را از زاویه ای تازه نشان می دهد و هرگز نگاه از بالا به پایین ندارد و تحقیر نمی کند. در این داستان های کوتاه، درک عمیق و شهودی از وضعیت انسان وجود دارد.
"فردیناند فون شیراخ" این اثر را بسیار خوب نوشته و احساسات تیره و تاریکی را در آن تلقیح کرده است. او نشان می دهد که همه چیز هرگز سیاه و سفید نیست، اما واقعیت می تواند چیزی باشد که شما را ناامید کند. "فردیناند فون شیراخ" نشان می دهد که چگونه در نهایت افراد بی گناه و خوش قلب بیشتر از گناهکاران رنج می برند و شاید جهان هرگز از آن مطلع نباشد. این کتاب در مورد این است که زندگی چقدر ناعادلانه است و چگونه رویدادهای کوچک می توانند آینده ی شخصی را بی نهایت شکل دهند و تغییر دهند. "مجازات" درباره ی چشم انداز، حقیقت و دروغ های اجتماعی است.
"مجازات" مجموعه ای از داستان هایی است که نگارشی ساده، تاریک اما هنوز سرشار از عشق دارند. ما وارد ذهن کسانی می شویم که در اطراف خود می بینیم؛ افکار و مبارزات روزمره ی آن ها، خوشبختی و ناامیدی آن ها، اشتیاق و شهوت آن ها و چگونگی منجر شدن همه ی این ها به جنایت، مرگ و "مجازات" مادام العمر را خواهیم دید.

کتاب مجازات

فردیناند فون شیراخ
فردیناند فون شیراخ نویسنده آلمانی متولد 1964 در مونیخ است، در سال 2009 نخستین کتاب داستان خود را با عنوان «جنایت» منتشر کرد و جایزه ادبی «کلایست» را در سال 2009 برای مورد توجه‌ترین اثر نخستین ادبیات آلمانی را از آن خود کرد. این رمان 45 هفته در صدر لیست پرفروش ترین رمان‌های نشریه اشپیگل قرار داشت و بیش از 150 هزار نسخه از آن به فروش رسید و حق انتشار آن به 25 کشور فروخته و براي اقتباس سينمايي نيز انتخاب شد.
قسمت هایی از کتاب مجازات (لذت متن)
بقیه روز را روی کاناپه اش به سر برد. عصر از خواب بیدار شد، پشت میز کارش نشست و کوشید پرونده را بخواند. حروف الفبا جلوی چشما ش تار می شد. می می دانست چگونه یک زندگی تباه می شود. این وکالت آخرین فرصت او بود. با خود فکر می کرد، البته من اتفاقی وکیل تسخیری شدم، اما این یک پرونده ی درست و حسابی است و من می توانم برنده باشم.» «با لگد به صندلی می زند. مرد دهان ش را باز می کند و زن دندان های زرد و چشم های آبی ش را می بیند، آنچه پیشترها دوست شان می داشت. مرد لیز می خورد، یک بر می شود و می افتد. از طبقه ی چهارم. روی زمین بتونی می افتد. فشار، دریچه ی راست قلب ش را از هم می درد، یکی از دنده ها در شریان اصلی بدن فرو می رودف از خونریزی می میرد. زن از راه پله آهسته به سوی پایین می رود. در پیاده رو کنار مرد می ایستد و منتظر می ماند تا بمیرد.