"نسبی انگاری اخلاقی" نوشته کریستوفر دبلیو. گوانز، بررسی دقیق و تأملبرانگیز یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات در فلسفه اخلاق است. نسبیگرایی اخلاقی - این ایده که اصول اخلاقی مطلق نیستند، بلکه بر اساس دیدگاههای فرهنگی، تاریخی یا فردی شکل میگیرند - همواره هم الهامبخش تأملات فلسفی بوده و هم هدف انتقادهای شدید قرار گرفته است. در این کتاب، گوانز پیچیدگیهای این موضوع را با وضوح و دقت بررسی میکند و تحلیلی متعادل از مبانی فلسفی، استدلالهای کلیدی و پیامدهای عملی آن ارائه میدهد. این اثر نهتنها نسبیگرایی را بهعنوان یک مفهوم معرفی میکند، بلکه به چالشها و استدلالهای متقابل آن نیز میپردازد و آن را به متنی ضروری برای دانشجویان فلسفه، اخلاق و اندیشه سیاسی تبدیل میکند. گوانز با رویکردی دقیق و سنجیده، نقاط قوت و ضعف نسبیگرایی اخلاقی را روشن میسازد و آن را در چارچوب مباحث گستردهتری درباره عینیت اخلاقی، تنوع فرهنگی و کثرتگرایی اخلاقی قرار میدهد. گوانز با ردیابی تاریخ فکری نسبیگرایی اخلاقی آغاز میکند و نشان میدهد که چگونه این مفهوم از شکاکیت باستانی به مباحث معاصر تکامل یافته است. او بین اشکال مختلف نسبیگرایی - توصیفی، فرااخلاقی و هنجاری - تمایز قائل میشود و ادعاها و پیامدهای متفاوت هر یک را توضیح میدهد. برای مثال، نسبیگرایی توصیفی بر تفاوت باورهای اخلاقی میان فرهنگها تأکید دارد، درحالیکه نسبیگرایی فرااخلاقی استدلال میکند که حقیقت اخلاقی خود نسبی است. از سوی دیگر، نسبیگرایی هنجاری پیشنهاد میکند که باید با نظامهای اخلاقی متنوع مدارا کرد. یکی از دغدغههای اصلی کتاب تنش میان نسبیگرایی و عینیت اخلاقی است. منتقدان استدلال میکنند که اگر اخلاق کاملا نسبی باشد، هیچ موضع اخلاقی - از جمله موضعگیری علیه ظلم، نسلکشی یا بیعدالتی - قابل دفاع جهانی نخواهد بود. گوانز این چالش را بررسی کرده و به پاسخهای نسبیگرایان میپردازد که معتقدند قضاوتهای اخلاقی باید در چارچوب خودشان سنجیده شوند، نه بر اساس معیارهای بیرونی. موضوع مهم دیگر رابطه بین نسبیگرایی و تنوع فرهنگی است. گوانز به این پرسش میپردازد که آیا نسبیگرایی اخلاقی لزوما به تساهل اخلاقی منجر میشود یا اینکه بهطور متناقض، ممکن است اعمال مضر را با محافظت از آنها در برابر نقد بیرونی توجیه کند. او همچنین امکان گفتوگوی اخلاقی بینفرهنگی را بررسی میکند و این پرسش را مطرح میسازد که آیا گفتمان اخلاقی معنادار میتواند میان جوامعی با مبانی اخلاقی اساسا متفاوت شکل بگیرد. گوانز در سراسر کتاب با نظریههای اخلاقی جایگزین، از جمله واقعگرایی اخلاقی، ساختگرایی و خاصگرایی، مواجه شده و نسبیگرایی را در چشمانداز وسیعتر فلسفه اخلاق قرار میدهد. رویکرد او نه تأییدکننده مطلق این دیدگاه است و نه ردکننده کامل آن، بلکه تلاش میکند نسبیگرایی اخلاقی را بهعنوان دیدگاهی که اگرچه از برخی جهات چالشبرانگیز است، اما پاسخی قابلتأمل به پیچیدگیهای تجربه اخلاقی ارائه میدهد، بررسی کند. "نسبیگرایی اخلاقی" تحلیلی عمیق و روشنگر از یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات فلسفی ارائه میدهد. گوانز نه نسبیگرایی را کاملا تأیید میکند و نه آن را بهکلی رد میکند، بلکه در عوض، تحلیلی دقیق و منصفانه از پیامدهای آن ارائه میدهد. او با انجام این کار، ابزارهای فکری لازم را در اختیار خوانندگان قرار میدهد تا بتوانند بهطور انتقادی با نسبیگرایی اخلاقی و جایگزینهای آن مواجه شوند. این کتاب برای هرکسی که به اخلاق، فلسفه فرهنگی و ماهیت حقیقت اخلاقی علاقهمند است، مطالعهای ضروری محسوب میشود و بحثی پیچیده اما قابلفهم درباره چگونگی عملکرد اخلاق در دنیایی متنوع و در حال تغییر ارائه میدهد.
درباره کریس گوانز
کریس گوانز (1951- ) استاد فلسفه در دانشگاه Fordham میباشد.