کتاب «شاهنشاهیهای جهانروا» به کوشش و ترجمه فرهاد سلیماننژاد، مجموعهای از مقالات پژوهشی است که به بررسی ابعاد گوناگون تأثیرگذاری امپراتوری هخامنشی بر فرهنگ، سیاست و نهادهای فکری جهان باستان و حتی دوران مدرن میپردازد. این کتاب، با گردآوری ۱۹ مقاله از پژوهشگران و تاریخنگاران مختلف، تصویری چندوجهی از جایگاه و میراث این شاهنشاهی در تاریخ جهانی ارائه میدهد؛ تصویری که از مرزهای جغرافیایی و زمانی فراتر میرود و نشان میدهد چگونه یک امپراتوری با ریشههای ایرانی توانست در حافظه سیاسی، دینی و فرهنگی تمدنهای گوناگون نقش ایفا کند. هخامنشیان نزدیک به دو قرن و نیم بر بخش وسیعی از جهان باستان فرمان راندند؛ سرزمینی که از آسیای صغیر و مصر تا مرزهای هندوستان گسترده بود. اما آنچه این امپراتوری را فراتر از یک ساختار سیاسی صرف قرار میدهد، تأثیرات بلندمدتی است که بر نظامهای حکمرانی، الگوهای فرهنگی و نیز دین یهود برجای گذاشت. در این کتاب، بهویژه جایگاه کوروش بزرگ و سیاستهای او بهعنوان بنیانگذار این شاهنشاهی، با نگاهی تحلیلی بررسی شده است. کوروش نه فقط در منابع ایرانی، بلکه در متون یهودی و مسیحی نیز حضوری پررنگ دارد و اقدامات او در بازگشت یهودیان به اورشلیم و بازسازی معبد، در کتاب مقدس ستوده شده است. یکی از محورهای کلیدی کتاب، تأثیر میراث هخامنشی در شکلدهی به اندیشههای سیاسی مدرن است. نویسندگان کتاب، با اشاره به آشنایی متفکران قرن هفدهم و هجدهم میلادی با آثار کلاسیکی همچون «کوروشنامه» نوشته گزنفون، به بررسی این موضوع میپردازند که چگونه برداشت غربی از شخصیت کوروش و شیوه حکومتداری او، الهامبخش تدوین اصولی در قانون اساسی و حقوق مدنی ایالات متحده بوده است. این نکته، جلوهای از حضور یک پادشاه باستانی در شکلگیری نهادهای سیاسی مدرن را نشان میدهد. مقالات کتاب، تنها به بررسی تاریخی محدود نمیشوند. برخی از آنها به تحلیل بازتاب خاطره و تصویر هخامنشیان در دورههای بعدی مانند امپراتوری روم یا پادشاهی نبطیان میپردازند. در این بخشها، موضوعاتی چون معماری تدفینی و نقش خاطره تاریخی در شکلگیری هویت سیاسی و دینی مورد توجه قرار گرفته است. همچنین، پیوندهایی میان اندیشههای دینی یهودی و ظهور کوروش بهعنوان پادشاه تدهینشده خداوند مطرح میشود که در آن، کوروش نه دشمن که ناجی معرفی شده است. کتاب «شاهنشاهیهای جهانروا» کوشیده است تا ابعاد فراموششده یا کمتر دیدهشدهای از تأثیر امپراتوری هخامنشی را از دل منابع متنوّع استخراج کند. از بازتاب ایران باستان در سیاستنامههای غربی تا اثرگذاری بر ذهنیت دینی یهودیان، از معماری تدفین در خاورمیانه تا خوانشهای جدید از قدرت و عدالت، این کتاب گواهی است بر اینکه میراث هخامنشیان تنها در کتیبهها و ویرانهها باقی نمانده، بلکه در حافظه جهانی و روندهای فکری تمدن غرب نیز رسوخ کرده است.