در جهانی که هنر دیگر نه در کلیسا متجلی میشود و نه در کاخها، بلکه در گالریهای سفید مینیمال، در چیدمانهای بیمرز یا حتی در یک ویدئوی چندثانیهای، مفهوم «پایان هنر» دیگر صرفا دغدغهای فلسفی نیست؛ بلکه سوالی حیاتی برای زمانهی ماست. کتاب «مرگ هنر» نوشتهٔ محمدعلی علمی، تلاشی هوشمندانه برای پاسخ دادن به این پرسش بنیادین است: آیا هنر واقعا به پایان رسیده است؟ و اگر چنین است، این پایان به چه معناست؟ این کتاب دو قرائت برجسته و در عین حال متفاوت از پایان هنر را بررسی میکند: یکی از هگل و دیگری از هیدگر. محمدعلی علمی، با پیشزمینهای در فلسفهٔ هنر و زیباییشناسی، با زبانی سنجیده و تحلیلی، این دو نگرش را در سه فصل منظم تشریح میکند: نخست مقدمهای بر مفهوم پایان هنر؛ سپس ورود به منظومهٔ فکری هگل و در نهایت مواجهه با خوانش خاص هیدگر از حقیقت و هنر. از منظر هگل، هنر در دوران مدرن دیگر قادر نیست روح مطلق را همانگونه که در یونان باستان یا قرون وسطی نمایان میکرد، به نمایش بگذارد. از اینرو، جایگاه خویش را به دین و سپس به فلسفه واگذار میکند. هیدگر اما صورتبندی متفاوتی ارائه میدهد: از نظر او، پایان هنر نه ناشی از تکامل تاریخی روح، بلکه حاصل فراموشی حقیقت و گسست انسان از هستی است. در نگاه او، هنر زمانی زنده است که بتواند حقیقت را گشوده سازد؛ و وقتی این ظرفیت را از دست میدهد، در واقع به پایان رسیده است. محمدعلی علمی با وفاداری به منابع اصلی و رویکردی مقایسهای، نه تنها نقاط اشتراک و تفاوت این دو فیلسوف را برجسته میسازد، بلکه زمینهای فراهم میکند برای تأمل در وضعیت کنونی هنر. او از دل آرای دو متفکر، راهی به پرسشهای امروزین میگشاید: آیا هنر همچنان قدرت آشکارسازی دارد؟ یا صرفا در چرخدندههای صنعت فرهنگ و بازار هنر اسیر شده است؟ «مرگ هنر» کتابی است برای آنان که از تکرار خوشایند واژهی «هنر» عبور کردهاند و خواهان درکی ژرفتر از حدود و امکانهای آن در جهان معاصرند. در میان انبوه تألیفاتی که تنها به توصیف زیبایی بسنده میکنند، این اثر اندیشیدن به پایان را به مثابه آغازی تازه پیش مینهد.