من فلوجه را به یاد میآورم | فرآت العانی این کتاب راوی جنگه در خاورمیانه. در عراق. از زمان صدام و قاسمی (کمونیست قبل از صدام) تا ۲۰۱۹. از زبان آدمی که پدرش از عراق به فرانسه فرار کرده برای یه زندگی معمولی، دور از سایه مرگ و جنگ، و زندگیشو از صفر شروع کرده. حالا پسر این آدم، در جریان کتاب داره داستان زندگی پدرش در عراق رو روایت میکنه و سختیهای این آدم برای یادگیری زبان، لهجه عجیب غریب فرانسوی - عربی و ... . گاهی عذاب وجدان داره که من لایق این زندگی هستم؟ زندگی راحتی که بواسطه مهاجرت پدرم گیرم اومده، اگه پدر من مهاجرت نکرده بود الان توی فلوجه و بدبختی عراق بودم. تمام مدتی که این آدم بچه و نوجوان و جوانه، توی کشورش جنگ و تحریمه. گاهی تصمیم میگیره کشورشو فراموش کنه، گاهی طلبکار خودش و پدرش میشه که چرا زیر بمببارون نیست مثل بقیه مردم کشور و الان توی کشور اروپایی راحت داره زندگی میکنه و ... . پدرش هیچ وقت از گذشتهش حرف نمیزنه و همه اطلاعات کتاب، حاصل گفتگوی «فرات» با پدرش بعد از اینه که آلزایمر گرفته و سالهای زندگیش بعد از مهاجرت به فرانسه رو یادش نمیاد. یعنی از ۲۹ سالگی به بعد.