کیتی ویلیامز رمان «قتل من» را در ژانر تریلر جنایی نوشته و آن را با عناصر علمیتخیلی ترکیب کرده است. داستان دربارهی زنی به نام لو است که به دست یک قاتل زنجیرهای کشته میشود. دولت با استفاده از فناوری شبیهسازی انسان، او را بازمیگرداند تا زندگیاش را از سر بگیرد. اما بازگشت او صرفا احیای جسم نیست؛ او نسخهای بازسازیشده از خودش است که بخشی از خاطراتش را از دست داده و باید در جهانی زندگی کند که بین واقعیت، فناوری و هویت در نوسان است. در آغاز داستان لو تلاش میکند زندگی قبلیاش را ادامه دهد: با همسرش سیلاس و دختر خردسالش ارتباط بگیرد، به کار سابقش برگردد و وانمود کند همه چیز عادی است. اما نشانههایی ظاهر میشود که چیزهایی در گذشتهاش پنهان ماندهاند. او به گروهی از زنانی میپیوندد که مانند خودش قربانی قتلهای زنجیرهای بوده و از طریق شبیهسازی بازگردانده شدهاند. این گروه جلسات هفتگی برگزار میکند تا درباره تجربهی «زندگی پس از قتل» حرف بزنند، اما برای لو این جلسات به فرصتی برای کشف حقیقت و پرسش از واقعیت خودش تبدیل میشود. در ادام، لو متوجه تناقضهایی در روایت رسمی از مرگش میشود و تصمیم میگیرد خودش دربارهی قتلش تحقیق کند. او با بررسی خاطرات ناقصش، نشانههایی پیدا میکند که نشان میدهد داستان قتل او سادهتر از آن نیست که گفتهاند. این جستوجو مرز میان زندگی و مرگ، واقعیت و بازسازی را در هم میشکند و پرسشهایی دربارهی هویت، آگاهی و مسئولیت اخلاقی در عصر فناوریهای نوین مطرح میکند. ویلیامز از داستانی جنایی برای واکاوی مفاهیمی مانند «خود»، «بدن» و «حقیقت» استفاده میکند؛ «قتل من» نه فقط داستانی دربارهی یک قتل و رازگشایی آن، بلکه روایتی دربارهی بازتعریف انسان بودن در جهانی است که مرگ دیگر نقطهی پایان محسوب نمیشود.