کتاب فرانکلین می گوید دوستت دارم;

کتاب فرانکلین می گوید دوستت دارم

Franklin says I love you

کد کتاب : 15120
مترجم :
شابک : 978-9647039468
قطع : خشتی
تعداد صفحه : 28
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2002
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 8
زودترین زمان ارسال : 6 اردیبهشت
کتاب فرانکلین می گوید دوستت دارم; کتاب فرانکلین می گوید دوستت دارم
فرانکلین می گوید دوستت دارم
Franklin says I love you

کد کتاب : 59969
مترجم :
شابک : 978-6004771801
قطع : وزیری
تعداد صفحه : 32
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2002
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 6 اردیبهشت

معرفی کتاب فرانکلین می گوید دوستت دارم اثر پولت بورژوا

در این کتاب «فرانکلین می گوید دوستت دارم» داستان کلاسیک فرانکلین ، قهرمان ما یک لاک پشت بسیار خوش شانس است. او بهترین دوستان ، بهترین خواهر کوچک ، بهترین ماهی قرمز و البته بهترین مادر را دارد. اما وقتی متوجه می شود که روز تولد مادرش در راه است ، نمی تواند بهترین هدیه را پیدا کند. فرانکلین پس از روزها فکر کردن ، تصمیم می گیرد همه کارها را برای مادرش انجام دهد. صبح روز تولد او صبحانه را در رختخواب می برد ، یک سنجاق درست می کند ، یک نقاشی می کشد و گل های تازه را از باغ برش می دهد! و سپس فرانکلین مادرش را در آغوش می گیرد و می گوید: "دوستت دارم" --- که البته بهترین هدیه از همه کودکان است.
ویژگی های کتاب فرانکلین می گوید دوستت دارم

دارنده ی لوح سپاس از ششمین جشنواره ی کتابهای آموزشی رشد

پولت بورژوا
پولت بورژوا نویسنده ی مجموعه ی فرانکلین ها، ایده هایش را از خاطرات کودکیش ـ این که در رویارویی با مسائل چه احساسی داشته است و چه واکنشی نشان می داد ـ الهام گرفته است و البته از شنیده ها و خوانده هایش از کتاب ها و روزنامه ها و مجله ها نیز ایده می گیرد. این داستان ها به بزرگسالان نیز در درک کودک و شیوه ی برخورد مناسب با نگرانی ها و مسائل کودک کمک می کند.
دسته بندی های کتاب فرانکلین می گوید دوستت دارم
ادبیات کانادا
ادبیات داستانی
ادبیات کودک و نوجوان
دهه 2000 میلادی
کتاب کودک
کتاب مصور
مجموعه داستان ها فرانکلین لاک پشت
قسمت هایی از کتاب فرانکلین می گوید دوستت دارم (لذت متن)
فرانکلین بهترین تلاش خودش رو کرد. اون و هریت برای مادرشون «تولد مبارک» خوندن. بعد اون صبحونه اش رو توی تخت خورد و خرده نون ها رو تمیز کرد. سنجاق سینه اش رو به لباس خوابش وصل کرد و گفت که کارت هریت، نقاشی فرانکلین و جعبه ابزاری که از طرف پدر فرانکلین بود رو دوست داره. مادر گفت: «شما امروز رو به یک روز فوق العاده تبدیل کردین.»