کتاب «سرّ توحید» نوشتهی هومن قاسمی که در سال ۱۴۰۲ منتشر شده، تلاشی فشرده، متفکرانه و تحلیلی برای بازخوانی شکلگیری ایمان مسیحی در چهار قرن نخست میلادی است. نویسنده در این اثر کوشیده است تا از منظری تاریخی و کلامی، روند تکوین دو اصل بنیادین ایمان مسیحی-تثلیث و تجسّد-را در بستر پیچیدهای از تحولات عقیدتی، فلسفی و زبانی بررسی کند؛ فرایندی که نه صرفا درون سنت یهودی، بلکه در مواجههای مستمر با جهان یونانی-رومی و اندیشههای متکثر زمانه شکل گرفت. این کتاب، برخلاف روایتهای کلیشهای یا صرفا توصیفی، بر آن است تا به پرسشهایی ریشهای درباره سرشت ایمان مسیحی پاسخ دهد: چگونه آموزهای مانند تثلیث، که در متون اولیه به صراحت نیامده، به اصل محوری ایمان بدل شد؟ چه تحولاتی باعث شد تا مفهوم «خدای یگانه» به ساختاری سهگانه تبدیل شود؟ و چه نسبتی میان مفهوم لوگوس، انسان و نجات در روایت مسیحی برقرار شد؟ قاسمی با روشی تحلیلی و میانرشتهای، ساختاری رسالهمانند به اثر خود داده است؛ نه حجیم و دایرهالمعارفی، بلکه فشرده اما غنی از لحاظ مفهومی. او از سه منظر به موضوع مینگرد: نخست، تحلیل مفهومی مقولات کلیدی مانند لوگوس، حکمت، انسان و روحالقدس؛ دوم، بازخوانی تاریخی وقایع و منازعات فکری که از دل آنها آموزههای تثلیث و تجسّد سربرآوردند؛ و سوم، تحلیل تعامل مسیحیت با فرهنگ یونانی-رومی، یهودیت متأخر، و نیز دلایل عدم نفوذ آن در جهان مزدایسنا. مجمع افسس در سال ۴۳۱ میلادی بهعنوان نقطه تثبیت آموزهی تجسّد در تاریخ الهیات مسیحی، جایگاه محوری در این روایت دارد. قاسمی با دقت نشان میدهد که چگونه زبان فلسفی یونانی و دغدغههای عقلانی آن زمان به مسیحیت اولیه امکان داد تا مفاهیمی مانند کلمه (لوگوس) یا پسر خدا را با انسجام نظری بیشتری صورتبندی کند، گرچه این فرآیند در عین حال، پرسشهای جدیدی در باب توحید، انسانشناسی، و نجات پدید آورد. یکی از امتیازهای کتاب، رویکرد نقادانه اما منصفانهی آن است. قاسمی بدون آنکه موضع تقابلی با سنت مسیحی اتخاذ کند، از منظر یک توحیدمحور به بازاندیشی مفاهیم مرکزی ایمان مسیحی میپردازد. او نشان میدهد که ایمان نخستین مسیحیان الزاما به شکل تثلیثی صورتبندی نشده بود، بلکه این ساختار سهگانه در مواجهه با چالشهای درونی و بیرونی، در یک روند چندقرنی به آموزهی رسمی تبدیل شد. از سوی دیگر، کتاب نه صرفا گزارشی تاریخی، بلکه تحلیلی الهیاتی نیز هست؛ تحلیلی که مفاهیم نجات، اطاعت، انسان الهیشده، و سرشت دوگانهی مسیح را در نسبت با تجربهی ایمانی و سنتهای دینی دیگر مورد بازاندیشی قرار میدهد. زبان کتاب علمی و دقیق است اما در عین حال با شفافیت نوشته شده و مخاطب غیراکادمیک جدی را نیز در نظر دارد. ساختار موجز و متمرکز آن سبب شده تا هر فصل حامل بار تحلیلی مشخص و پیشبرنده باشد، بیآنکه خواننده را در جزئیات تاریخی غرق کند. این ویژگی باعث شده تا «سرّ توحید» به اثری قابلدسترس، اما از نظر فکری چالشبرانگیز بدل شود؛ کتابی که هم برای پژوهشگران تاریخ کلیسا، هم علاقهمندان به الهیات تطبیقی، و هم کسانی که در پی فهم ریشههای فکری مسیحیت هستند، سودمند خواهد بود. بهویژه خوانندگان فارسیزبان، که کمتر با آثار تحلیلی دقیق دربارهی سرگذشت ایمان مسیحی به زبان مادری خود مواجهاند، این کتاب را دریچهای نادر اما ارزشمند به جهان فکری مسیحیت اولیه خواهند یافت. در مجموع، «سرّ توحید» اثری است اندیشیده، موجز و ژرف، که با زبانی دقیق و رویکردی ترکیبی، سرگذشت یکی از بنیادیترین تحولات اندیشهی دینی بشر را روایت میکند. تمرکز آن بر دو آموزهی کلیدی تثلیث و تجسّد، در کنار تحلیل تاریخی و کلامی منسجم، این کتاب را به نمونهای موفق از الهیات تحلیلی در زبان فارسی بدل ساخته است؛ متنی که نه تنها روشنکنندهی یکی از مسیرهای پرپیچوخم ایمان مسیحی است، بلکه امکان گفتوگوی عمیقتر میان ادیان توحیدی را نیز فراهم میآورد.