کتاب دوقلوهای یخی

The Ice Twins
کد کتاب : 1540
مترجم :
شابک : 978-600-9876-12-9
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 367
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

از پرفروش ترین کتاب های آمریکا و اروپا

نامزد جایزه بهترین کتاب وحشت گودریدز

معرفی کتاب دوقلوهای یخی اثر اس کی ترماین

کتاب دوقلوهای یخی، رمانی نوشته ی اس. کی. ترماین است که نخستین بار در سال 2015 منتشر شد. انگس و سارا، یک سال پس از این که یکی از دخترهای دوقلویشان به نام لیدیا در سانحه ی رانندگی جانش را از دست می دهد، به جزیره ی کوچکی در اسکاتلند می روند، به امید این که بتوانند تکه های زندگی از هم پاشیده ی خود را دوباره در کنار هم قرار دهند. اما وقتی دختر دیگرشان، کریستی، به آن ها می گوید که هویتش را اشتباه گرفته اند و او در واقع لیدیا است، جهان این زن و شوهر یک بار دیگر با فروپاشی بزرگی مواجه می شود. با نزدیک شدن زمستان، انگس برای رسیدن به کارهایش مجبور به ترک جزیره می شود. پس از آن، سارا احساس انزوا و تنهایی می کند و کریستی (یا لیدیا؟) نیز بیشتر و بیشتر بر گفته ی خود اصرار می ورزد. اما واقعاً در روزی که یکی از دخترهای سارا جانش را از دست داد، چه اتفاقاتی افتاد؟

کتاب دوقلوهای یخی

اس کی ترماین
اس. کی. ترماین، نویسنده ی انگلیسی است. رمان های او به فروش بالایی دست یافته اند و آثارش در زمینه ی سفرنامه نویسی، برنده ی جوایز ادبی متعددی شده اند. ترماین که اکنون در لندن زندگی می کند، با روزنامه ها و مجله هایی از سراسر دنیا نیز همکاری دارد.
نکوداشت های کتاب دوقلوهای یخی
A superb tale.
داستانی خارق العاده.
Publishers Weekly Publishers Weekly

It will keep readers absorbed until the final page.
این کتاب، مخاطبین را تا صفحه ی آخر به خود مجذوب نگه خواهد داشت.
Library Journal Library Journal

Strange and moving, complex and dramatic.
عجیب و تکان دهنده، پیچیده و دراماتیک.
Sunday Herald

قسمت هایی از کتاب دوقلوهای یخی (لذت متن)
این مرگ خودم نیست که غیرقابل تحمل است، بلکه مرگ اطرافیانم است. چون دوستشان دارم. و بخشی از وجودم با آن ها می میرد. بنابراین می شود گفت تمام عشق ورزی ها، نوعی خودکشی هستند.

همش به من می گی اون مرده ولی همیشه برمی گرده تا باهام بازی کنه، اون اینجاست، توی مدرسه بود، با من بازی می کنه، اون خواهرمه. مهم نیست که مرده، اون هنوز اینجاست، هنوز اینجاست، من اینجام، ما اینجاییم. چرا همش می گی ما مردیم، وقتی که نمردیم، نمردیم، نمردیم؟

«مامان، چرا همش منو کریستی صدا می کنی؟» چیزی نمی گویم. صدای زنگ سکوت را می شود شنید. می گویم: «ببخشید، عزیزم، چی گفتی؟» «چرا همش منو کریستی صدا می کنی مامان؟ کریستی مرده. این کریستی بود که مرد. من لیدیام.»