در داستان کوتاه «و حالا عصر است» مردی تنها به مرور خاطرات خود می پردازد. همسر این مرد که علاقة شدیدی به خارج از کشور دارد، به بهانة بیماری دخترش همسرش را راضی می کند تا به اروپا سفر کند و پس از مدتی مقدمات رفتن همسرش را نیز فراهم کند. زن می رود و دیگر از او خبری نمی شود، تا این که مرد پس از جست وجوی فراوان متوجه می شود که پای کس دیگری درمیان بوده است. دیگر داستان های این مجموعه عبارت است از: هزار و یک بار؛ آهه؛ لرزه های خیس؛ پل؛ چترباز؛ پلاتین؛ چشم های فرضی؛ مهمان آخر؛ اینجا همه خوابیده اند؛ نشان های مفرغی و حلقة داغ.
کتاب و حالا عصر است