خون تازه در رگهای رمان فارسی: «انجمن حلزونهای چپگرد» روایتی غیرخطیست از فضایی آخرالزمانی. تجسم مکتوب شدهای از جامعهای محصور در یک لامکان به نام شهرک امن. آیرونیها یک به یک از راه میرسند. پیش از همه با به چالش کشیدن نام شهرک. راوی داستان از همان فصلهای آغازین پرده از ناامنی خود برمیدارد. به صورتی که ابتدا این گونه القا میشود که ناامنی شخصیت روانی و زائیدهی ذهن اوست اما با جلو رفتن روایت درمیابیم که ناامنی حقیقتی عینیست نه سابژکتیو. جغرافیای انجمن حلزونها اگرچه مکانیست نامعلوم اما تطابقی محسوس با اقلیم ما میابد. نه تنها مکان که شخصیتها نیز مدام مابهازای بیرونی یافته و شوک بزرگ رمان این است که خواننده از خود میپرسد نکند ما در حال ساختن چنین ضدآرمانشهری هستیم؟ نظرگاه اثر به شیوهی خطابی(دوم شخص) کسی بیرون از شهرک را خطاب قرار داده. زبان راوی زهرآگین و در عین حال طنازانه و ارجاعات موثق اثر به مسئلهی بحران زیست محیطی از نقاط اتکای اثر است. مهسا علیون در دومین کتاب منتشرشدهی خود گامی بلند در روایتگری ادبی برداشته است. این رمان بیتردید نگاهی نو و خونی تازه به ادبیات ایران وارد کرده که خواندنش را به دوستداران داستان توصیه میکنم.