در کتاب «فلسفه اخلاق، زندگی اخلاقی»، آنهماری ساندرگارد کریستنسن، نویسندۀ کتاب، سعی میکند تا یک دیدگاه تازه و متفاوت نسبت به فلسفه اخلاق ارائه دهد؛ دیدگاهی که از شکاف بین نظریههای اخلاقی سنتی و تجربه واقعی زندگی اخلاقی ما سخن میگوید. نویسنده با بررسی دقیق نقدهایی که در سالهای اخیر بر نظریههای اخلاقی غالب وارد شده است، این پرسش را مطرح میکند که آیا فلسفه اخلاق باید به عنوان ابزاری برای تعیین هنجارهای کلی و الزامآور شناخته شود یا میبایست صرفا توصیفی و تبیینی از «دستور زبان اخلاقی» باشد؟ به طور کلی، کتاب در سه بخش اصلی تنظیم شده است. در بخش نخست، کریستنسن به نقد نظریههای اخلاقی میپردازد و چالشهای اصلی آنها را برجسته میکند. او بیان مینماید که نظریههای اخلاقی سنتی - از قبیل کانتیسم یا فایدهگرایی - اغلب در ارائه چارچوبی کافی برای هدایت رفتار عملی انسان ناکام ماندهاند. از دیدگاه او، این نظریهها نمیتوانند پاسخگوی نیاز به تبیین دقیق انگیزهها و تعهدات اخلاقی فرد باشند؛ به عبارتی، آنها فاقد قدرت کافی برای ارائه راهنماییهای واقعی در زندگی روزمره هستند. در این فصل، کریستنسن نقدهای مطرح شده توسط نظریهپردازانی چون مردوخ، ویلیامز و دیگر منتقدان را مورد بحث قرار میدهد و راهکاری نوین به نام «توصیفی» ارائه میدهد که بر اساس ایدههای وییتگنشتاین در خصوص توصیف دستور زبان اخلاقی شکل گرفته است. بخش دوم کتاب به بررسی «ویژگیهای خاص» زندگی اخلاقی میپردازد. در اینجا نویسنده به اهمیت خصوصیات منحصر به فرد هر فرد، از جمله شخصیت، تعهدات و موضع اخلاقی او اشاره میکند. همچنین، او به جنبههای مربوط به جامعهی اخلاقی و زبان مشترک میپردازد که در آن افراد با یکدیگر تعامل میکنند و ارزشهای مشترک را شکل میدهند. کریستنسن معتقد است که هرچند اصول کلی میتوانند چارچوبهای مفهومی ارائه دهند، اما برای درک عمیقتر زندگی اخلاقی باید به جزئیات و ویژگیهای فردی و اجتماعی هر موضوع توجه کرد. به بیان دیگر، زندگی اخلاقی ما همواره در تقابل با موقعیتهای خاص و زمینههای فرهنگی است که نمیتوان آن را به یک سری قواعد کلی محدود نمود. در نهایت، در بخش سوم، نویسنده دوباره به قلمرو فلسفه اخلاق بازمیگردد تا پس از ارائه نقدهای فراگیر، یک چشمانداز جامعتر و چندبعدی از این حوزه پیشنهاد کند. او استدلال میکند که فلسفه اخلاق نباید صرفا به عنوان یک سیستم نظری تلقی شود که میکوشد تمامی مسائل اخلاقی را به قوانین کلی و جهانی خلاصه کند، بلکه باید به عنوان ابزاری توصیفی، چندگانه و تبیینی مورد استفاده قرار گیرد که میتواند از منابع متعددی - از جمله ادبیات و هنر - بهره ببرد. این رویکرد به معرفی فلسفه اخلاق به صورت یک فعالیت زنده و پویا میانجامد که همزمان به واقعیتهای روزمره و به پیچیدگیهای تجربیات اخلاقی فردی توجه دارد.
درباره آنه ماری ساندرگارد کریستنسن
آنه ماری ساندرگارد کریستنسن استاد فلسفه در دانشگاه دانمارک میباشد.