1. خانه
  2. /
  3. کتاب افول

کتاب افول

نویسنده: اکبر رادی
3.1 از 1 رأی

کتاب افول

Decline
انتشارات: قطره
٪15
145000
123250
معرفی کتاب افول
نمایشنامهٔ "افول" اثر اکبر رادی، یکی از آثار برجستهٔ ادبیات نمایشی ایران است که در سال ۱۳۴۲ نوشته شد و نخستین بار در سال ۱۳۴۹ به کارگردانی علی نصیریان در تالار سنگلج روی صحنه رفت. این اثر که با الهام از نمایشنامهٔ "دشمن مردم" هنریک ایبسن خلق شده، به بررسی تعارضات اجتماعی، اخلاقی و طبقاتی در جامعهٔ روستایی شمال ایران می‌پردازد.
داستان در روستایی در شمال ایران می‌گذرد، جایی که تنش میان دو خاندان مالک‌زاده به بحران اجتماعی و اخلاقی گسترده‌تری بدل می‌شود. فرخ، برادرزادهٔ کسمایی (یکی از مالکین روستا)، پس از بر هم زدن نامزدی‌اش با دختر کسمایی، به جهانگیر معراج، داماد عماد فشخامی (مالک دیگر روستا)، پناه می‌برد. جهانگیر، با استفاده از دارایی پدرزنش، خدماتی چون حفر چاه برای روستاییان انجام داده و اکنون درصدد ساختن مدرسه برای آن‌هاست. او برای تهیهٔ مصالح مدرسه، یکی از مستغلات عماد در رشت را می‌فروشد که این اقدام باعث خشم عماد می‌شود. در همین حال، کسمایی در نامه‌ای تهدیدآمیز، پیشنهاد جهانگیر برای همکاری در ساخت مدرسه را رد می‌کند و از او می‌خواهد ساخت مدرسه را متوقف کند. جهانگیر، بی‌اعتنا به تهدیدها و فشارهای خانوادگی، پروژهٔ مدرسه را ادامه می‌دهد؛ حتی به بهای انزوای اجتماعی و از دست دادن پشتوانهٔ خانوادگی.
"افول" به بررسی تعارضات بین سنت و مدرنیته، اصلاح‌طلبی و محافظه‌کاری، و مسئولیت اجتماعی روشنفکران می‌پردازد. رادی در این نمایشنامه، با نگاهی نقادانه به ساختارهای قدرت و تأثیر آن‌ها بر جامعه، نشان می‌دهد که چگونه تلاش برای تغییر می‌تواند با مقاومت شدید مواجه شود. نمایشنامه همچنین با نگاهی ظریف به نقش زنان در جامعه، چالش‌های آنان را در تقابل با سنت‌ها و انتظارات اجتماعی برجسته می‌سازد.
رادی در "افول" از زبانی رسمی و ادبی استفاده کرده است که با فضای روستایی و موضوعات جدی نمایشنامه همخوانی دارد. او با بهره‌گیری از تکنیک‌های درام چخوفی، مانند استفاده از گفتگوهای به ظاهر روزمره که در عمق خود حامل تنش‌های پنهان‌اند، به عمق و غنای اثر افزوده است. همچنین، ساختار نمایشنامه با استفاده از نمادهایی چون مدرسه، به استعاره‌هایی از پیشرفت و آگاهی اشاره دارد. "افول" در سال ۱۳۴۹ به کارگردانی علی نصیریان در تالار سنگلج به صحنه رفت و با استقبال خوبی از سوی تماشاگران و منتقدان مواجه شد. اجرای نمایش به‌ویژه به دلیل پرداخت واقع‌گرایانهٔ شخصیت‌ها و بازتاب صادقانهٔ کشمکش‌های طبقاتی، توجه منتقدان را جلب کرد. این نمایشنامه به دلیل مضامین اجتماعی و سیاسی‌اش، یکی از آثار مهم تئاتر ایران در دههٔ ۴۰ شمسی محسوب می‌شود.
"افول" اثری است که با نگاهی دقیق و نقادانه به مسائل اجتماعی و فرهنگی ایران، به بررسی چالش‌های اصلاح‌طلبان در مواجهه با ساختارهای سنتی و محافظه‌کار می‌پردازد. رادی در این نمایشنامه، با خلق شخصیت‌هایی چندبعدی و استفاده از زبانی رسمی و ساختاری پیچیده، توانسته است اثری ماندگار و تأمل‌برانگیز در ادبیات نمایشی ایران خلق کند.
درباره اکبر رادی
درباره اکبر رادی
اکبر رادی به گفته خودش با تماشای تئاتر خانه عروسک هنریک ایبسن در دهه ۳۰ به عرصهٔ تئاتر و نمایشنامه نویسی علاقه مند شد. در سال ۱۳۳۸ نخستین نمایشنامهٔ خود را باعنوان «روزنه آبی» نگاشت، اما دو سال طول کشید تا توانست آن را منتشر کند. این نمایشنامه مورد توجه احمد شاملو قرار گرفت. پیشتر قرار بود جلال آل احمد چاپ این نمایشنامه را به عهده بگیرد، اما چون قائل به تغییراتی در متن اثر بود، رادی با آن موافقت نکرد.
قسمت هایی از کتاب افول

شب، دورنمای یک خانه سفالی نوساز. خانه از دو سمت پله می خورد و در جبهه ساختمان به یک ایوان بزرگ با نرده های چوبی خرّاطی شده ختم می شود. ته ایوان، دو در به دو اتاق می رود. اتاق چپ متعلق به عماد است، و اتاق راست مال جهانگیر و مرسده. در طبقه پایین نیز دو اتاق با دیوارهای کوتاه دیده می شود. دست راستی اتاق کوکب است، و دست چپی با ظاهری مفلوک تر باید مرغدانی و انباری و از این قبیل بوده باشد. روی بدنه دیوار و دورو بر ایوان خانه برگ های شفاف پاپیتال روییده است. در فاصله ساختمان و پیش نمای صحنه حصار کوتاهی از چپر کشیده شده است. در گوشه چپ چپر بلته ای کار زده اند. پیش نمای صحنه، جاده تخت مالرویی است که از میان بوته های نمناک آقطی اریب دویده و در گوشه صحنه خاموش می شود. کنار جاده بالای یک تیر آهنی فانوس کوچکی درون یک جلد شیشه ای می سوزد و روشنایی کدری پخش می کند. در گوشه راست، درخت انجیر تناوری شاخ و برگ گسترده و زیرش نیمکت چوبی نخاله ای گذارده اند. از دور یکی دو خانه گالی پوش با پنجره های کورتابی سوسو می زند... صداهای خواب آلود مزرعه. در نور نرم صحنه، گداخان از سمت راست وارد می شود. جلیقه پوشیده است. کمی می ایستد؛ سپس با تردید طرف بلته می رود و به اتاق کوکب خیره می ماند. کوکب با یک مرغوله گیس بافته از اتاق خود بیرون می آید. سبدی در دست دارد. چنانکه گویی گداخان را ندیده، با کرشمه مخصوصی پشت خانه می پیچد. گداخان محو تماشای اوست. همین دم زنگ دوچرخه ای از دور موج می زند و آواز بی حالت و غمناک میرآقا که دم به دم نزدیک تر می شود به گوش می رسد. صدای میرآقا: «تی غم مره پیره کوده، می زندگی آبادا نی به...» دمی بعد، میرآقا با یک دوچرخه وارد می شود. میرآقا: اما کم کم داره چیز نابی می شه ها!

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب افول" ثبت می‌کند