کتاب آواز بی ساز

Plainsong
  • 10 % تخفیف
    38,000 | 34,200 تومان
  • موجود
  • انتشارات: ماهی ماهی
    نویسنده:
کد کتاب : 1585
مترجم :
شابک : 978-964-209-151-5
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 296
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 1999
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

برنده جایزه الکس

نامزد جایزه کتاب ملی آمریکا

معرفی کتاب آواز بی ساز اثر کنت هریف

کتاب آواز بی ساز، رمانی نوشته ی کنت هریف است که اولین بار در سال 1999 منتشر شد. در شهر کوچک هولت در کلرادو، معلمی پس از این که همسرش او را ترک می کند، مجبور می شود بار مسئولیت بزرگ کردن دو پسرش را به تنهایی به دوش بکشد. دختری نوجوان که پدرش مدت هاست ناپدید شده و مادرش نیز او را در خانه ی خود نمی پذیرد، حامله است و هیچکس و هیچ جایی را ندارد. و در مناطق روستایی، دو برادر که سنشان بالا رفته و هنوز ازدواج نکرده اند، در مزرعه ی خانوادگی خود که تمام دنیای آن ها به حساب می آید، کار می کنند. از این زندگی های پرمشکل و پرتلاطم، تصویری از زندگی به وجود می آید که سرنوشت این شخصیت ها را به هم گره می زند و نشان می دهد که انسان، توانایی غلبه بر موانع ناشی شده از زمان و مکان را دارد.

کتاب آواز بی ساز

کنت هریف
الن کنت هریف، زاده ی 24 فوریه ی 1943 و درگذشته ی 30 نوامبر 2014، رمان نویسی آمریکایی بود.هریف در کلرادو به دنیا آمد. او در سال 1965 از دانشگاه نبراسکا فارغ التحصیل شد و بعدها در همین دانشگاه به تدریس روی آورد. هریف در سال 1973 در کارگاه نویسندگی دانشگاه آیووا شرکت کرد. او قبل از روی آوردن به نویسندگی حرفه ای، فعالیت های مختلفی همچون کار در مزرعه، سختمان سازی، بیمارستان و کتابخانه را تجربه کرده بود.
نکوداشت های کتاب آواز بی ساز
A novel to care about, believe in, and learn from.
رمانی که باید به آن اهمیت داد و باور داشت، و از آن آموخت.
Goodreads

It has the power to exalt the reader.
این اثر قدرت این را دارد که ذهن مخاطب را متعالی سازد.
The New York Times Book Review

With unforgettable characters.
با شخصیت هایی فراموش نشدنی.
Barnes & Noble

قسمت هایی از کتاب آواز بی ساز (لذت متن)
دخترها متفاوتند. چیزهایی می خواهند. طبق برنامه ای مشخص به چیزهایی نیاز دارند. چرا؟ چون دخترها اهدافی دارند که من و تو حتی تصورش را هم نمی توانیم داشته باشیم. ایده هایی توی سرشان دارند که من و تو نمی توانیم حتی به آن ها فکر کنیم.

می فهمید؟ اگر می توانید بخوانید پس یعنی می توانید آشپزی کنید. همیشه می توانید برای خودتان غذا فراهم کنید. این را به خاطر داشته باشید.

در آن غروب، هوا هنوز سرد نشده بود... اما داشت هشداردهنده می شد، با احساسی سنگین از تنهایی که در راه بود. چیزی توصیف ناپذیر در هوا معلق بود.