کتاب «رویاها و سنگها» نوشته مگدلنا تولی یک اثر عمیق و تجربی است که بهطور غیرمستقیم به بررسی هویت، تاریخ و تحولات شهری میپردازد. این کتاب بیشتر به صورت یک اثر فلسفی شاعرانه نوشته شده که بهجای تمرکز بر شخصیتها، به عناصر بیجان شهر میپردازد. در این رمان شهر به عنوان موجودی زنده و در حال تغییر توصیف میشود که ساخته شده از سنگها و رویاهای ساکنانش است. تولی با استفاده از استعارهها و نمادها، ارتباط بین دنیای مادی و غیرمادی، خاطرات و تخیلات، و گذشته و آینده را بررسی میکند. شهر در این اثر نه تنها به عنوان یک مکان فیزیکی، بلکه به عنوان یک موجود زنده در حال رشد، شکوفایی و در نهایت فروپاشی در نظر گرفته میشود. سنگها نماد عناصر مادی و ملموس شهر هستند که گواه تحولات تاریخی و فرهنگیاند، در حالی که رویاها به عنوان نیرویی فعال و تخیلی در شکلگیری و تغییر این مکانها عمل میکنند. تولی با استفاده از تصاویر و استعارههای پیچیده، شهر را به درختی مشابه درخت جهان توصیف میکند که در آن همه چیز به هم پیوسته و در حال تحول است. در بخشی از کتاب، تولی بهطور غیرمستقیم به تاریخ لهستان و تخریب و بازسازی شهرها در جنگ جهانی دوم اشاره میکند. این تأثیرات تاریخی، بهویژه در زمینهی هولوکاست و تحولات فرهنگی و اجتماعی پس از کمونیسم، بهطور استعاری در متن ظاهر میشوند. کتاب از روایتی خطی و سنتی فاصله گرفته و بیشتر بر تأملات فلسفی و تصاویر ذهنی متمرکز است. با این ساختار، تولی خواننده را به تأمل درباره رابطه انسان با شهر، حافظه تاریخی و هویت جمعی دعوت میکند.