کتاب پرواز

Fly Away
کد کتاب : 16065
مترجم :
شابک : 978-6001822421
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 589
سال انتشار شمسی : 1396
سال انتشار میلادی : 2013
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

«کریستین هانا» از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب پرواز اثر کریستین هانا

کتاب «پرواز» رمانی نوشته ی «کریستین هانا» است که اولین بار در سال 2013 منتشر شد. «تالی هارت» همیشه رویاهای بزرگی در سر داشته و خاطراتش از گذشته ای دردناک، او را به سوی آینده پیش برده است. او احساس می کند که می تواند از هر مانعی عبور کند، تا این که بهترین دوستش «کیت راین» جانش را از دست می دهد. «تالی» سعی می کند آخرین قولش به «کیت»—حمایت از فرزندان او—را عملی کند اما او از خانواده و مادر بودن و رسیدگی به دیگران، چیز زیادی نمی داند. کتاب «پرواز»، رمانی چندوجهی و پراحساس درباره ی عشق، مادر بودن، فقدان و آغازهای دوباره است و به ما یادآوری می کند که جایی که زندگی هست، امید نیز هست و جایی که عشق هست، بخشش نیز هست. «کریستین هانا» با این داستان نشان می دهد که چرا او یکی از محبوب ترین نویسندگان عصر کنونی به شمار می آید.

کتاب پرواز

کریستین هانا
کریستین هانا، زاده ی 25 سپتامبر 1960، نویسنده ای آمریکایی است. او موفق به کسب جوایز معتبر و متعددی شده و کتاب هایش فروش زیادی داشته اند.هانا در کالیفرنیا به دنیا آمد. او از یک مدرسه ی حقوقی در واشنگتن فارغ التحصیل شد و قبل از تبدیل شدن به نویسنده ای تمام وقت، در سیاتل به کارهای قضایی می پرداخت. کریستین هانا به همراه همسر و پسرش در بینبریج آیلند در واشنگتن زندگی می کند.
نکوداشت های کتاب پرواز
Fans will appreciate the depth of characters.
طرفداران از عمق کاراکترها لذت خواهند برد.
Publishers Weekly Publishers Weekly

An enthralling and touching work.
اثری هیجان انگیز و تأثیرگذار.
Library Journal Library Journal

It demonstrates that those who ignore family history are often condemned to repeat it.
این اثر نشان می دهد آن هایی که پیشینه ی خانوادگی را نادیده می گیرند، اغلب محکوم به تکرار آن هستند.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

قسمت هایی از کتاب پرواز (لذت متن)
«تال»، ما از جنس خاطراتیم، آخر سر، همین توشه ایه که از این دنیا برای خودمون برمی داریم. عشق و خاطراتند که می مونن. برای همینه که وقتی داری می میری، خاطرات زندگیت از جلوی چشمات رد میشن؛ خاطراتی رو که دوست داری انتخاب می کنی. مثل بسستن چمدونت برای مسافرت می مونه.

من بارها در زندگی ام تشویق شده بودم که به مشاوره بروم و خودم آنقدر عقل داشتم که بدانم این حمله های عصبی اخیر به موضوعی مهم تر از نامیزان شدن هورمون هایم مربوط می شود. رودخانه ای از غم و غصه در وجودم جاری شده: همیشه این غم وجود داشته اما حالا خودش را نشان می دهد، و در بستر خود طغیان کرده است.

می دانم اگر به این مسئله اهمیت ندهم، این تنش تبدیل به بزرگ ترین مشکل من می شود و مرا در خود غرق می کند. اما باور ندارم کلمات می توانند این معضل را حل کنند؛ باور ندارم شیرجه رفتن در خاطراتم مرا نجات می دهد.