از دور که نگاهش کنی، به نظر یک درخت میآید. جلوتر که بروی اینجوری نیست. سه تاست. یکی سالم و سرحال و چترانداخته. یکی کج، جوری که انگار با خط زمین همپاست. و یکی هم فقط تنه، تنهای که انگار نطفهای باشد که این همه سال توی پیلهٔ خودش رشد کرده، تنهای سوخته و تنیده. این ور درختها تختهسنگی است و چشمهٔ آبی. سه گردو سه برادرند، یکی باغی، یکی کمرشکسته و یکی سوخته، خفته توی نطفهاش… برگرفته از ص ۷۷ متن کتاب