کتاب ابزار فانی - شهر استخوان ها 1

City of Bones
کد کتاب : 16136
مترجم :
شابک : 978-6002912114
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 316
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 2007
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

ابزار فانی - شهر استخوان ها 2
City of Bones 2
کد کتاب : 16137
مترجم :
شابک : 978-6002912817
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 280
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 2007
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

معرفی کتاب ابزار فانی - شهر استخوان ها 1 اثر کاساندرا کلر

کتاب «ابزار فانی - شهر استخوان ها » مجموعه ای از شش رمان فانتزی برای بزرگسالان است که توسط نویسنده آمریکایی کاساندرا کلر نوشته شده است و آخرین آنها در 27 مه 2014 منتشر شده است. ابزار فانی، دومین سری از پنج مجموعه برنامه ریزی شده در «شهر استخوان ها»است.

این مجموعه کتاب در ژانر عاشقانه ماوراءالطبیعه/فانتزی شهری و ماوراءالطبیعه در بین جوانان محبوب شده است. اما کلر در اصل قصد نداشت این سریال را برای نوجوانان بنویسد. هنگامی که او نوشتن شهر استخوان ها را آغاز کرد ، آن را به عنوان یک اثر بزرگسالانه جوان در نظر نگرفت ، بلکه قبل از هر چیز به عنوان یک رمان فانتزی ، که در آن شخصیت های اصلی به طور تصادفی نوجوان بودند تلقی میکرد. وقتی ناشری که علاقه مند به پیر شدن شخصیت هایش بود با او تماس گرفت ، در نهایت تصمیم گرفت که "می خواهد داستانی درباره شخصیت ها در آن مرحله مهم زندگی بین نوجوانی و بزرگسالی تعریف کند ، جایی که انتخاب های شما نوع فردی را که خواهید شد را تعیین میکند."

ناشران ویکلی اظهار داشتند که "این یک فانتزی امروزی و فوق العاده است. کلر ، داستان نویس با تجربه ، طرح را به سرعت به پایان مطلوب می رساند. کلر استعداد خود را برای ترکیب طنز مدرن با فانتزی سنتی ادامه می دهد و طرفداران مشتاقانه منتظر نتیجه گیری‌های او برای شخصیت های داستان میشوند. "

کتاب ابزار فانی - شهر استخوان ها 1


ویژگی های کتاب ابزار فانی - شهر استخوان ها 1

برنده ی جایزه ی Lincoln سال 2010

کاساندرا کلر
جودث روملت (Judith Rumelt؛ متولد ۲۷ ژوئیهٔ ۱۹۷۳) که بیشتر با نام ادبی‌اش کاساندرا کلر (انگلیسی: Cassandra Clare) شناخته می‌شود یک نویسنده اهل ایالات متحده آمریکا است که داستان‌هایش را در سبک تخیلی نوجوانان و جوانان می‌نویسد. مشهورترین اثر او مجموعهٔ «عوامل فانی» است که از زمان عرضه به عناوین پرفروش تبدیل شد و هم‌اکنون برای نخستین بار به زبان پارسی در حال ترجمه می‌باشد.
قسمت هایی از کتاب ابزار فانی - شهر استخوان ها 1 (لذت متن)
گفت می خواد منو بخوره. «اما نخورد. تو کشتیش.» جیس گره را تمام کرد و عقب نشست. کلاری متوجه شد که درد پشت گردنش از بین رفته و باعث آرامشش شد. بلند شد و نشست. «پلیس اینجاست.» صدایش مثل غورغور قورباغه از گلویش درآمد. «ما باید…» ـ اونا هیچ کاری نمی تونن بکنن. احتمالا یکی صدای جیغت رو شنیده و به پلیس گزارش داده. شرط می بندم پلیس واقعی نیستن. شیطان ها راه های خودشون رو برای پاک کردن رد پاشون دارن. کلاری که بغض راه گلویش را بسته بود، گفت: «مادرم!» کلمه را به زور بیرون فرستاد. «سم غارتگر همین الان توی رگ هات جریان داره. اگر با من نیای تا یه ساعت دیگه می میری.» بلند شد و دستش را دراز کرد. کلاری دستش را گرفت و با کمک او بلند شد. «بریم.» دنیا دور سرش چرخید. جیس دست او را برد پشت شانه اش و او را ثابت نگه داشت. بوی خاک و خون و فلز می داد. «می تونی راه بری؟» «آره فکر کنم.» از میان بوته هایی که پر از شکوفه بودند، نگاه کرد. می توانست پلیس هایی را ببیند که به آن سمت می آمدند. یکی از آنها، زن لاغر و بلوندی بود که چراغ قوه در دست داشت. آن را که بالا گرفت، کلاری دید که دستش گوشت ندارد؛ دستی اسکلتی که استخوانش در نوک انگشتانش تیز شده بود.

ایزابل با چنگ و دندان به حالت نشسته درآمد. موهای خونی اش را عقب زد و سر جیس داد زد. کلاری اسم خودش را در فریاد ایزابل شنید و جیس را دید که پلک زد، انگار سیلی خورده و از خواب بیدار شده باشد و به سمت او چرخید. شروع کرد به دویدن. شیطان دیگر آن قدر نزدیک شده بود که کلاری می توانست زخم های سیاه روی پوستش را ببیند، می توانست ببیند که چیزهایی توی آن می لولیدند. دستش را برد سمت کلاری…