نمایشنامه «آشپزخانه دالی وست» اثر فرانک مکگینس، نخستین بار در سال ۱۹۹۹ در تئاتر ابی دوبلین روی صحنه رفت و بهسرعت به یکی از آثار مهم او در زمینه درامهای خانوادگی سیاسی بدل شد. این نمایش در بونکرانای شهرستان دانگال در سال ۱۹۴۳، در بحبوحه جنگ جهانی دوم که در ایرلند بهعنوان «وضعیت اضطراری» شناخته میشد رخ میدهد و نقطه ثقل آن، خانوادهای ایرلندی است که در آشپزخانه خانهشان با دنیای بزرگتر، با جنگ، با عشق، با هویت و با فقدان روبهرو میشوند. دالی وست که از ایتالیا بازگشته تا از نابسامانیهای جنگ فرار کند، در کنار مادرش ریما، خواهرش استر و همسر او ند، برادر جوانترش جاستین که افسر ارتش ایرلند است، و خدمتکار خانه، آنا، زندگی میکند. فضای خانه در آغاز به ظاهر آرام و عادی است، اما زیر این روال روزمره، تنشهای پنهانی در کمیناند: تنشهای سیاسی، خانوادگی، عاطفی و فرهنگی که با ورود نیروهای خارجی آشکار میشوند. سه سرباز بیگانه الک، افسر بریتانیایی و معشوق پیشین دالی، به همراه دو سرباز آمریکایی، مارکو و جیمی به خانه وستها راه مییابند و همه تعادلهای پیشین را برهم میزنند. گذشته عاشقانه دالی و الک دوباره زنده میشود، مارکو با هویت جنسی آشکارا متفاوت خود فضای تازهای از چالشهای اجتماعی میآفریند، و حسادتها و رقابتها در کنار کشاکش وفاداریهای ملی، خانواده را به ورطه بحران میکشاند. مرگ ریما در پرده دوم که هم نماد فقدانی شخصی در زندگی مکگینس و هم نقطه عطفی برای شخصیتهاست، ضربهای است که مسیر روابط را بهطور برگشتناپذیر تغییر میدهد. از اینجا به بعد، خانه وست دیگر همان خانه سابق نیست: پیوندها بازتعریف میشوند و شخصیتها ناگزیر از مواجهه با حقیقتهای نهفتهاند. تمهای اصلی نمایش ریشه در پرسشهای بزرگ سیاسی و انسانی دارند. نخست، مفهوم «بیطرفی» در برابر تعهد برجسته میشود؛ همانطور که ایرلند در جنگ جهانی دوم سیاست بیطرفی اتخاذ کرده بود، اعضای خانواده نیز میکوشند بیطرفی شخصی خود را حفظ کنند، اما ورود بیگانگان این امکان را زیر سوال میبرد. دوم، هویت و تمایلات جنسی در مرکز درام قرار میگیرند: مکگینس از خلال شخصیت مارکو و رابطههای سرکوبشده، نشان میدهد که هویت فردی همواره در تلاقی با هنجارهای اجتماعی و ملی بازتعریف میشود. سوم، درونمایه خانواده و فقدان، با مرگ ریما به اوج میرسد و لحظهای است که شخصیتها را از کودکی به بلوغ عاطفی سوق میدهد. چهارم، جنگ بیرونی بازتابی از جنگهای درونی است: همانطور که جبهههای اروپا در شعلهاند، در آشپزخانه نیز جبهههای حسادت، عشق، وطندوستی و ترس برافروختهاند. نمایش از نظر قوتهای دراماتیک بسیار غنی است. مکگینس شخصیتهایی چندبعدی خلق میکند که میان خشم و عطوفت، ترس و شهامت در نوساناند. او در کنار مضامین سنگین، از لحظات طنز و سبکی بهره میبرد تا شدت تراژدی را برجستهتر کند. صحنه آشپزخانه بهعنوان یک مکان نمادین و ملموس، فضایی صمیمی و خانگی میآفریند که در عین حال محل رویارویی با بزرگترین کشمکشهای انسانی میشود. بافت تاریخی اثر نیز دقیق و پرجزئیات است و بدون آنکه به شعار سیاسی فروغلتد، وزن و اعتبار مضاعفی به اثر میدهد. بااینحال، برخی منتقدان به کاستیهایی نیز اشاره کردهاند؛ از جمله اینکه بعضی از روابط، بهویژه پیوند میان جاستین و مارکو، با توجه به فضای اجتماعی دهه ۱۹۴۰ ممکن است تا حدی اغراقآمیز یا کمباورپذیر جلوه کند. همچنین تعدد لایههای دراماتیک جنگ، سیاست، خانواده، جنسیت، عشق در برخی لحظات خطر آن را دارد که تمرکز مخاطب را پراکنده کند. با وجود این، کلیت نمایش همچنان یکدست و قدرتمند است. «آشپزخانه دالی وست» نمونهای درخشان از درام خانوادگی است که به واسطه آن، مسائل کلان سیاسی و اجتماعی در مقیاسی صمیمی بازتاب مییابند. مکگینس نشان میدهد که چگونه هیچ بیطرفیای پایدار نیست، چه در سطح یک کشور درگیر جنگ جهانی و چه در چارچوب یک خانواده کوچک. تغییر، فقدان و مواجهه با حقیقتهای سرکوبشده اجتنابناپذیرند و آشپزخانه خانه وست، همچون صحنه تاریخ، جایی است که این تحولات دراماتیک رخ میدهند. این نمایش، بهویژه در ترکیب ظریف طنز و تراژدی و در پرداختن به گرهگاههای میان امر شخصی و امر سیاسی، اثری است که ارزش بارها بازخوانی و بازاجرا را دارد.
درباره فرانک مک گینس
پروفسور فرانك مك گينس (متولد 1953) نویسنده ایرلندی است. او علاوه بر نمایشنامه ، چهار مجموعه شعر و دو رمان منتشر کرده است. مک گینس از سال 2007 استاد نویسندگی خلاق در دانشگاه کالج دوبلین (UCD) بوده است.