اوانجلین فاکس برای رسیدن به پایان خوش ابدی خود، به شمال باشکوه سفر کرد و گویی اکنون آن را یافته است. او با شاهزادهی جذابی ازدواج کرده و در قلعهای افسانهای زندگی میکند؛ اما بهایی که برای دستیابی به این زندگی رویایی پرداخته، از نگاهش پنهان مانده است. او نمیداند که در ازای آن، چه چیز گرانبهایی را ازدستداده و همسرش مصمم است که این راز هرگز بر او آشکار نشود… اما پیش از تمام اینها، آپولو آکادیان، باید جکس، شاهزادهی دلها را به قتل برساند.
خون بر سنگفرش سرنوشت خواهد چکید، قلبها ربوده خواهند شد و عشق حقیقی در کتاب “نفرینی بر عشق حقیقی”، پایانی نفسگیر بر سهگانهی “روزگار یک دل شکسته” که بیصبرانه انتظارش را کشیدهاید، به ورطهی آزمون کشیده خواهد شد.