توسعهٔ مدرن همراه بود با تسلط علوم مهندسی بر نظام ادارهٔ جامعه و نیز سیطرهٔ منطق فیزیک و ریاضی بر شناخت انسان مدرن از جهان. در این پژوهش میکوشم با تمرکز بر نیمقرن اخیر و با ترسیم چگونگی شکلگیری حوزهٔ تخصصی صنعت سیمان و تحولات آن، و با نگاهی نقادانه، تجربهٔ صنعتیسازی در ایران را نشان دهم. همچنین قصد دارم تاریخ صنایع سیمان و چگونگی ارادهٔ تکنوکراسی ایرانی به توسعه را تشریح کنم، این که چگونه بار تحملناپذیر تعارض منافع در همکاری برای بقا هضم میشود و همین همکاری به نجات زندگی مشترک همهٔ نیروهای متعارض میانجامد. توازن قوا حاصل چنین فرایندی است، حال آنکه وقتی توازن قوا از بین میرود بقای زندگی در سرزمین مشترک تهدید میشود. سررشتههای این برهمزدن تعادل نیروها را میتوان در سیاستگذاریها و انتخابهای تاریخی جستوجو کرد. پس میپرسیم چگونه ارادههای بازیگران تاریخی توازن قوا را میان نیروهای متعارض حفظ میکند و چه اقداماتی این تعادل را بر هم میزند؟ درنهایت، وقتی از منظری مشخص (تاریخ صنعت سیمان) به امر کلی (تاریخ صنعت در ایران) مینگریم، تداومی از بقا میبینیم که گسستهای مقطعی در تاریخ سیاسی را جبران میکند. بدین ترتیب این تاریخ نه تاریخ گسست، بلکه تاریخ تداومی است که چرایی و چگونگی حضور مدیران میانی را در میدان عمل توضیح میدهد.