کتاب سوءقصد

The Assault
کد کتاب : 1644
مترجم :
شابک : 978-600-229-476-0
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 190
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 1982
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

از کتاب های پرفروش در اروپا و آمریکا

فیلمی بر اساس این کتاب در سال 1986 ساخته شده است.

معرفی کتاب سوءقصد اثر هری مولیش

کتاب سوءقصد، رمانی نوشته ی هری مولیش است که اولین بار در سال 1982 انتشار یافت. داستان این رمان در زمستان سال 1945 و در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم در هلندِ اشغال شده می گذرد. یکی از نیروهای نازی که به بی رحمی شهره بود، در راه بازگشت به خانه بر روی دوچرخه ی خود به قتل می رسد. آلمانی ها با سوزاندن خانه ی خانواده ای بی گناه، دست به تلافی می زنند و فقط پسری دوازده ساله به نام آنتون از این حادثه جان سالم به در می برد. کتاب سوءقصد که بر اساس رویدادهایی واقعی نوشته شده، به پیامدهای پیچیده و چندوجهی این حادثه ی وحشتناک در زندگی آنتون می پردازد. او که تصمیم گرفته این اتفاق را به دست فراموشی بسپارد، یک زندگی کاملاً عادی را برای خود برمی گزیند: ازدواجی محتاطانه، شغلی موفق و روزهایی بدون فراز و نشیب. اما گذشته به این راحتی ها دست از سر آنتون برنمی دارد و به شیوه هایی مختلف بر سر راه او سبز می شود. آیا آنتون هیچ وقت می تواند بفهمد در آن روز واقعاً چه اتفاقاتی افتاد؟

کتاب سوءقصد

هری مولیش
هری مولیش، زاده ی 29 ژوئن 1927 و درگذشته ی 30 اکتبر 2010، نویسنده ای هلندی بود.مولیش در شهر هارلم هلند به دنیا آمد. او درباره ی خود گفته است که تنها «در مورد» جنگ جهانی دوم نمی نویسد بلکه او «خود» جنگ جهانی دوم است. مولیش در سال 1958 به آمستردام رفت و تا زمان مرگ در این شهر باقی ماند. آثار او تا به حال به بیش از 20 زبان ترجمه شده است.
نکوداشت های کتاب سوءقصد
Mulisch’s triumph.
اثر موفقیت آمیز مولیش.
The New York Times Book Review

A strong, well-written novel about war, guilt, and fate.
رمانی قدرتمند و خوش ساخت درباره ی جنگ، احساس گناه و سرنوشت.
Complete Review

A beautiful and powerful work.
اثری زیبا و قدرتمند.
Elizabeth Hardwick, American literary critic

قسمت هایی از کتاب سوءقصد (لذت متن)
وقتی یکی کسی رو دوست داره، همیشه می گه به خاطر این دوستش داره که اون فوق العاده زیباست، درونش، یا بیرونش، یا هر دو؛ در حالی که بقیه ی مردم چیزی نمی بینن و معمولا هم حق با اون هاست. اما کسی که همیشه زیباست، کسیه که عاشقه، چون عشقی در دل داره و با نور اون می درخشه.

با خودش فکر کرد، دنیا جهنم است، جهنم. حتی اگر فردا بهشت از آسمان به زمین بیاید، به خاطر همه ی چیزهایی که در گذشته رخ داده است، بهشتی نخواهد بود. دیگر هرگز چیزی درست نخواهد شد. زندگی در این جهان یک ناکامی بود، یک شکست بزرگ، بهتر بود که هرگز پدید نمی آمد. اگر زمانی برسد که هیچ چیزی وجود نداشته باشد و خاطره ی همه ی فریادهای مرگبار محو شود، آن موقع دنیایی خوبی خواهد شد.

او پشت به آینده ایستاده بود و رو به گذشته. وقتی درباره ی زمان فکر می کرد، که گاهی این کار را می کرد، به چشمش حوادث از آینده نمی آمدند که از حال بگذرند و به گذشته سیر کنند. وقایع از گذشته وارد حال می شدند، راهی آینده ای نامعلوم.