الکساندر چن یکی از بااستعدادترین سرآشپزهایی است که دنیای غذاهای اعیانی فرانسوی به خودش دیده؛ اما همیشه زود از کوره درمیرود و آشپزخانهاش را با سختگیری تمام مدیریت میکند؛ و این واقعیت بر هیچکس پوشیده نیست که اگر تحمل اخلاق تند او را ندارید، خوشحال میشود با زبالهها شما را بگذارد دم در! از آنجایی که او یکی از اولین سرآشپزهای چینی-آمریکایی است که سری توی سرها درآورده، بار سنگینی روی شانههایش است و باید چیزهای زیادی را به دیگران اثبات کند.
اما الکساندر همیشه اینقدر بدعنق نبوده. ایدن مونرو که دستیار تازۀ اوست - و شاید برای گرفتن این شغل کمی هم رزومهاش را دستکاری کرده! - الکساندر را از قبل و از زمانی که اسمش شانگ بوده میشناسد. این مرد قبلا دوستداشتنی بوده، دست کمک به سمت دیگران دراز میکرده و مثل حالا تجسم شیطان نبوده.
بااینحال ایدن کنجکاویاش را فرومیدهد و چیزی نمیگوید. مخصوصا چون شاید کنجکاویکردن در کار الکساندر به قیمت از دست دادن شغلش تمام شود؛ شغلی که امیدوار است با حقوقش بتواند دستمزد کارآگاهی خصوصی را بدهد تا آنچه را سالها پیش گم کرده پیدا کند.
تنها کاری که ایدن باید انجام بدهد این است که سرش به کار خودش باشد؛ اما مشکل از جایی شروع میشود که او و رئیس جدیدش برای ارسال سفارشات بیش از آنچه باید و شاید، با هم بحثوجدل میکنند. و چه اتفاقی میافتد اگر شرایط از کنترلشان خارج شود و متوجه بشوند که حس بینشان به آن سادگیها هم که فکر میکردند نیست؟
کاترینا کوان، نویسندهی فانتزی و عاشقانهی معاصر ساکن ونکوور است. کوان پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه آکادیا در سال ۲۰۱۷ با مدرک لیسانس علوم سیاسی با رتبهی ممتاز، شش سال بعدی را صرف تقویت مهارتهای خلاقانهی خود بهعنوان نویسندهی مستقل و بدون نام کرد. او از اینکه بالاخره میتواند با نام خودش کتاب بنویسد، بسیار هیجانزده است.
ممنوم که موجودش کردین
ایدن قراره تو یه رستوران، کار جدیدش که دستیار سرآشپز بودنه رو شروع کنه و دقیقا از همین رستوران مسیر زندگیش به کلی تغییر میکنه و... کتاب قشنگ و حال خوب کنی بود اما هیچ فراز و فرودی نداشت و اتفاق خاصی درش نمیافتاد. رازهای شخصیتهای اصلی هم اصلا راز نبودن. نویسنده هی خواسته بود مخاطب رو کنجکاو کنه که قراره با یه راز روبهرو بشیم ولی خب رازش اصلا راز نبود واقعا. شخصیتها خیلی زود عاشق هم شدن اصلا معلوم نشد کِی و کجا! زود عاشق شدن شخصیتها مورد پسندم نیست که البته این مورد سلیقهایه. نویسنده هی سعی کرده بود الکساندر رو بداخلاق و جدی نشون بده اما موفق نشده بود. درواقع الکساندر اصلا کاری نمیکرد که نشونهٔ جذبهش باشه و نمیدونم چرا نویسنده سعی داشت اینجوری نشونش بده! آخر کتاب هم یکم زیادی کلید اسراری شد. ترجمه خوب بود اما غلطهای املایی خیلی تو کتاب دیده میشد. در کل برای یه بار خوندن خوبه. پیشنهاد میکنم وقتی تو تخفیفه خریداریش کنید. امیدوارم هر وقت خوندین، از خوندنش لذت ببرید.
این کتاب فوقالعاده استتتت من از روزی که عکسش رو توی تایم نمایشگاه دیدم عاشقش شدم و بعدا که موجود شد گرفتمش عالیههههه واقعا به دلم نشست یه عاشقانه آروم و دلچسب با یه وایب آشپزی خیلی خوشمزه با پایان بهشدت زیبا و دل انگیز حتما پیشنهاد میکنم بهتون ارزش هزاران بار خوندن هم داره این کتاب برای همیشه یه تیکه از قلبم رو مال خودش کرد ❤️❤️❤️🥺🥺🥺