کتاب قدیس دیوانه شامل سیزده داستان با موضوعات و مضامین مختلف است. داستانهایی که نگاهی دارند به وضعیت روحی، حالات درونی و تفکرات انسانهایی که در موقعیتهای خاص قرار گرفتهاند. موقعیتهایی که باید بین مرگ و زندگی تکاپو کنند. موقعیتها و آدمهای غیر عادی که راوی را به سمت نتیجهگیری خارقالعادهای میرسانند. موقعیتهایی که شخصیتهایش باید در آنها دست به تصمیمات خاصی بزنند. شخصیتهایی که حیران و سرگردان در بزنگاههایی قرار میگیرند. که قادر است آنان را متاثر و منقلب کند. اما همچنان در گذشتهای که در آن اسیرند سیر میکنند و تحول پذیر نیستند انگار گذشته برزخیست که رهایی از آن ممکن نیست.
چشمهای جواد به وکیل التماس میکنند. خرخری میکشد و پشت دماغش را صاف میکند: «آقای وکیل، ته کارا بوگو ما را از این جهنّم خلاص کن. همین چیزایی که خودمون سهتا شنیدیم، واسه یهعمر عذابکشیدن بسهس. بوگو چیکار کنیم؟ جنازه را میدی ببریم یهگوشه دفن کنیم یا بازم باید بیشینیم زخم بزنیم به جیگرامون؟ من خدازده دادم واسه پونصد نفر غذا پختن!»