کتاب «زندگی پنهان آفتابگردانها» نوشته مارتا مولنار، داستانی است که در دو خط زمانی موازی روایت میشود. خط اول داستان به زندگی امسلی ویلسون، حراجگذاری موفق در هالیوود میپردازد که پس از مرگ مادربزرگش، در حال آمادهسازی خانه خانوادگی در نیویورک برای فروش است. در این فرآیند او به طور تصادفی دفترچه خاطرات و نامههایی پیدا میکند که مربوط به یوهانا بونگر، همسر تئو ون گوگ و عروس وینسنت ون گوگ هستند. در خط زمانی دوم، داستان به زندگی یوهانا بونگر در اواخر قرن ۱۹ میپردازد که پس از مرگ همسرش، تئو، تلاش میکند تا آثار نقاشی و میراث برادر شوهرش وینسنت را در دنیای هنری معرفی کند. یوهانا در تلاش است تا زندگی جدیدی را پس از مرگ تئو و وینسنت بسازد و میراث هنری آنها را حفظ کند. او با مشکلات فراوانی مانند فقر، تبعیضهای جنسیتی و مشکلات خانوادگی روبهرو است، اما با استقامت و اراده تلاش میکند که نقاشیهای وینسنت ون گوگ را به شهرت جهانی برساند. در خط زمانی معاصر، امسلی نیز با چالشهایی در زندگی حرفهای و شخصیاش از جمله رقابت در صنعت حراج هنر و جستجو برای هویت و ارتباط با گذشته خانوادگیاش مواجه است. کتاب به تمهایی مانند استقامت زنان در مقابل مشکلات، میراث هنری و نقش خانواده در حفظ آن و رازهای خانوادگی پرداخته است. هر دو شخصیت، یعنی یوهانا و امسلی، در دنیای خود با مشکلاتی روبهرو هستند که بر اساس اراده و تلاش شخصیشان به نوعی با یکدیگر در ارتباط هستند. تمهای مشترک در داستان شامل عشق به هنر و تلاش برای فائق آمدن بر چالشهای زندگی است که در نهایت به هر دو زن کمک میکند تا قدرت و معنای زندگیشان را دوباره کشف کنند. «زندگی پنهان آفتابگردانها» نه تنها داستان زندگی یوهانا بونگر و میراث وینسنت ون گوگ را بازگو میکند، بلکه به مسائل اجتماعی و فرهنگی نیز پرداخته است. با نگاه به موضوعات مثل تغییرات فرهنگی و مسائلی چون مهاجرت و تبعیض جنسیتی، این کتاب تصویری جامع از تاریخ هنر و زندگی زنان در این دوران را ارائه میدهد. مولنار با استفاده از یک روایت تاریخی و معاصر جذاب، به خواننده این فرصت را میدهد که از خلال داستان شخصیتها، به مفاهیم بزرگتری چون هویت، هنر و زندگی شخصی فکر کند.