کتاب «گورستان داستانهای ناگفته» نوشته جولیا آلوارز، داستان آلما کروز، نویسندهای موفق و استاد دانشگاه دومینیکانی-آمریکایی است که پس از بازنشستگی از تدریس و نویسندگی، با انبوهی از دستنوشتههای ناتمام روبرو میشود. او برای یافتن آرامش تصمیم میگیرد به زادگاه خانوادگیاش در جمهوری دومینیکن بازگشته و در قطعه زمینی که به ارث برده، یک گورستان برای دفن این داستانها بسازد. اما پس از دفن این دستنوشتهها، شخصیتهای داستانها زنده میشوند و شروع به سخن گفتن میکنند. آلما باید با این واقعیت روبرو شود که بعضی داستانها هرگز نمیتوانند دفن شوند. در این رمان آلوارز به قدرت داستانگویی و اهمیت روایتهایی که ناتمام باقی میمانند میپردازد. این کتاب نشان میدهد که چگونه داستانها حتی اگر نوشته نشوند یا فراموش شوند، همیشه بخشی از تاریخ و هویت ما باقی میمانند. آلما همچنین با مسئله مهاجرت، هویت فرهنگی و بازگشت به ریشهها نیز مواجه است. او که بین دو فرهنگ زندگی کرده، باید در نهایت تصمیم بگیرد که کدام داستانها را برای همیشه رها کند و کدامها را باید روایت کند. کتاب به روابط خانوادگی و نقش زنان نیز اشاره دارد، بهویژه داستانهایی که در آنها زنان به حاشیه رانده شدهاند. یکی از داستانهای دفنشده به پدر آلما، دکتر مانوئل کروز، و دیگری به بیینیدا اینوسنسیا ریکاردو، همسر اول دیکتاتور رافائل تریخو، میپردازد. این داستانها با تاریخ واقعی جمهوری دومینیکن در ارتباطند و مسائلی چون سرکوب، خیانت و نابرابری را به نمایش میگذارند. این رمان ترکیب پیچیدهای از واقعیت و خیال است و روایتهایش به شیوهای بازیگوش و پر از عناصر جادویی به هم میپیوندند. آلوارز با این کتاب به ما یادآوری میکند که بعضی داستانها حتی اگر فراموش شوند، همچنان باید گفته شوند.
درباره خولیا آلوارز
خولیا آلوارز، نویسنده و فعال مدنی و سیاسی متولد 1950 دومنیکن است.