کتاب «گربهای که کتابخانه را نجات داد» نوشته سوسوکه ناتسوکاوا، داستانی فانتزی و فلسفی است که در یک شهر کوچک ژاپنی رخ میدهد. شخصیت اصلی با نام رینتارو ناتسوکی، یک نوجوان درونگراست که به کتابها علاقه زیادی دارد و در یک کتابفروشی قدیمی زندگی میکند. پدربزرگ او صاحب این کتابفروشی بود که پس از مرگش، رینتارو با مشکلات زیادی مواجه میشود. به دلیل بدهیهای زیادی که کتابفروشی دارد و رشد تکنولوژی دیجیتال که کمتوجهی به کتابها را به بار آورده، این مکان در معرض تعطیلی است. رینتارو که در ابتدا به این مسئله اهمیت نمیدهد، پس از بروز یک رویداد جادویی، با نام لئو گربهای سخنگو، به دنیای جدیدی وارد میشود. گربه لئو به رینتارو میگوید که روح پدربزرگ او در کتابها گرفتار شده است و برای آزادسازی آن باید سه مأموریت انجام دهد. این مأموریتها شامل ورود به دنیای موازی داخل کتابها است که رینتارو در آن با شخصیتهایی از زندگی خود و دنیای کتابها روبرو میشود. این سفر هم از جنبه فانتزی و هم روانشناختی به رینتارو کمک میکند تا با ترسها و تنهاییهایش مواجه شود و درک بهتری از زندگی پیدا کند. در این مسیر لئو همچنان او را راهنمایی میکند و به او میآموزد که کتابها ابزارهایی هستند که نه تنها میتوانند از نابودی نجات یابند بلکه میتوانند شفا و امید را به زندگی انسانها برگردانند. در طی داستان رینتارو به انسانهایی که از کتابها فاصله گرفتهاند و در دنیای دیجیتال غرق شدهاند، برخورد میکند. او یاد میگیرد که کتابها میتوانند پلهای ارتباطی برای انسانها باشند و نقش مهمی در ساخت روابط انسانی ایفا کنند. کتاب بهطور غیرمستقیم نقدی به عصر دیجیتال است که در آن کتابها و فرهنگ خواندن در حال فراموشی هستند. در این میان رینتارو همچنین با برخی از ترسها و مشکلات درونی خود از جمله مشکلات ارتباطی و نحوه مدیریت احساسات شخصیاش نیز روبرو میشود، پایان داستان به رشد و تحول شخصیت رینتارو اشاره دارد. او که در ابتدا مردی تنها و بیارتباط بود، در نهایت به درک عمیقی از ارزش کتابها و ارتباطات انسانی میرسد. کتابفروشی پدربزرگ او که نماد میراث فرهنگی و عاطفی است، نجات مییابد و رینتارو بهعنوان فردی جدید و متفاوت به زندگی ادامه میدهد. داستان در نهایت با پیامی امیدوارکننده به پایان میرسد و به خواننده یادآوری میکند که کتابها میتوانند منبعی برای رشد و تغییر باشند.