قلب ساحره نخستین رمان جنویو گورنیچک است؛ نویسندهای که با نگاهی تازه به اسطورههای اسکاندیناوی، داستانی خیالانگیز و پرکشش خلق کرده است. این رمان تلفیقی است از افسانه و احساس، و با نثری شاعرانه و شخصیتپردازی ظریف، مخاطب را به دل دنیایی میبرد که در آن ایزدان، غولها و جادوگران نه فقط افسانه، که انسانهایی با رنج، ترس و عشق هستند. قلب ساحره از آن داستانهایی است که هم طرفداران اسطوره و فانتزی آن را دوست خواهند داشت و هم علاقهمندان به داستانهای عاطفی و شخصیتمحور. داستان این ساحره از جایی شروع میشود که داستان بیشتر ساحرهها پایان مییابد: سوزاندهشدن. داستان دربارهی آنگربودا است؛ جادوگری تبعیدشده که پس از مجازاتی سخت توسط اودین، در گوشهای دورافتاده زندگی پنهانی در پیش میگیرد. اما وقتی لوکی، خدای فریبکار، وارد زندگیاش میشود، همه چیز تغییر میکند. آن دو عاشق شده و صاحب سه فرزند میشوند که سرنوشتشان با پایان دنیا، یعنی راگناروک، گره خورده است. در این میان، آنگربودا ناچار میشود بین عشقی که به خانوادهاش دارد و آیندهای که میداند در راه است انتخاب کند. او باید با ایزدان، تقدیر و حتی خود لوکی روبهرو شود تا از آنچه برایش عزیز است محافظت کند. قلب ساحره روایتی زنانه، الهامبخش و بینهایت انسانی از دل افسانههای کهن است؛ داستان زنی که در دنیایی بیرحم، صدای خودش را پیدا میکند.
جنویو گورنیچک مدرک تاریخ خود را از دانشگاه ایالتی اوهایو گرفت. مطالعه او درباره اسطورههای اسکاندیناوی و حماسههای ایسلندی الهامبخش نویسندگی او شد.