رمان «زنان نالایق» تازهترین اثر آگوستینا باستریکا، نویسندهی آرژانتینی شناختهشده بهویژه با رمان بحثبرانگیز «لاشهی لطیف»، در سال ۲۰۲۳ به زبان اسپانیایی منتشر شد. این اثر کوتاه اما تکاندهنده ترکیبی از وحشت دیستوپیایی، روایت فمینیستی، و کاوشی عمیق در آیینهای فرقهای و ستم مذهبی است؛ متنی که در فضای گمانهزن شکل گرفته و در عین حال با مسئلههای ملموس دنیای معاصر، از تغییرات اقلیمی تا سوءاستفاده از ایمان، پیوند خورده است. باستریکا در این رمان جهانی پسا آخرالزمانی را ترسیم میکند که در پی فروپاشی زیستمحیطی و فجایع طبیعی شکل گرفته است. در دل این ویرانی، «خانه خواهری مقدس» به مثابه پناهگاهی برای بازماندگان بنا شده؛ نهادی صومعهوار با سلسلهمراتب خشک و آیینهای خشن که تحت سلطهی «خواهر برتر» و خدایی ناشناخته به نام «او» اداره میشود. راوی یکی از زنان موسوم به «زنان نالایق» است؛ طبقاتی در پایینترین مرتبه که آرزوی ارتقا به جایگاه «برگزیدگان» یا «روشنفکران» را دارند، اما برای رسیدن به آن باید آزمونهای جسمی و روحی طاقتفرسا و اغلب ویرانگر را پشت سر بگذارند. روایت در قالب دفتر خاطرات مخفی او پیش میرود؛ نوشتههایی با جوهرهای بهدستآمده از زباله یا حتی خاک، که ترکیبی از یادداشتهای گذشته، تأملات شخصی و مشاهداتش از آیینهای بیرحمانهی خواهران است. ورود زنی تازهوارد به نام لوسیا در حکم نقطهی عطفی برای داستان عمل میکند. حضور او شکافی در نظام بسته و ظالمانهی خانه خواهری ایجاد میکند: امیدی تازه، امکانی برای ارتباط انسانی و نیز خطری بالقوه برای نظم مستقر. پیوند عاطفی و شاید عاشقانهی میان راوی و لوسیا نه تنها به بقا، که به مقاومت تبدیل میشود. این رابطه به او جسارت میدهد تا باورها، آیینها و حتی مفهوم «روشنفکران» را زیر سوال ببرد و از مرزهای تحمیلشده عبور کند. از نظر تماتیک، بیارزش بهوضوح بر چند محور کلیدی استوار است. نخست، نقدی بیرحمانه بر فرقهگرایی مذهبی: آیینهای مبتنی بر مثلهکردن، خلوص اجباری و شکنجهی بدنی که فردیت را سرکوب میکنند و ایمان را به ابزاری برای اطاعت کورکورانه بدل میسازند. دوم، کاوشی در هویت و شک: دفتر خاطرات به عنوان شکلی از مقاومت و خودنویسی، ثبتکنندهی پرسشهایی است که راوی دربارهی ایمان و خودمختاری طرح میکند. سوم، بدن بهعنوان میدان نبرد: کنترل فیزیکی، بریدن اعضا و اعمال خشونت بارها تکرار میشود تا نشان دهد چگونه ایدئولوژیها از جسم انسان برای تحمیل سلطه استفاده میکنند. چهارم، پیوند داستان با بحران زیستمحیطی: جهان بیرونی ویران شده و این امر توجیهی برای انسداد، ترس و خشونت درون خانه خواهری میشود. نهایتا، عشق و صمیمیت انسانی که در رابطهی راوی و لوسیا شکل میگیرد، بهمثابهی رخنهای در این نظم آهنین ظاهر میشود. از حیث سبک، باستریکا به همان نثر شاعرانه و در عین حال بیرحمی که پیشتر در آثارش دیده بودیم وفادار مانده است. زبان او هم میتواند خشونت عریان را نشان دهد و هم لحظههایی از لطافت و زیبایی را بیافریند. قالب دفتر خاطرات، لحن بیواسطه و صمیمی به متن میدهد و خواننده را مستقیما به ذهن و روان شکنندهی راوی وارد میکند. با این حال، تمرکز شدید بر فضای بستهی صومعه باعث شده دنیای بیرونی کمتر پرداخته شود؛ به همین دلیل برخی منتقدان رمان را بیش از حد درونی و آیینی میدانند. همچنین شدت صحنههای خشونت و شکنجه ممکن است برای بسیاری از خوانندگان تحملناپذیر باشد. در مجموع، «زنان نالایق» رمانی است که با وجود حجم اندکش، لایههای عمیق معنایی و روانی دارد. باستریکا تصویری هولناک اما آشنا از چگونگی تبدیل ایمان به ابزار سلطه ارائه میدهد، و در عین حال نشان میدهد که حتی در سختترین شرایط، انسانها میتوانند روزنهای از مقاومت، عشق و فردیت بیابند. این اثر پاسخی آماده به پرسشهایش نمیدهد، اما تجربهای تکاندهنده، پرچالش و بهیادماندنی برای خوانندگان ادبیات دیستوپیایی و فمینیستی به شمار میرود.
درباره آگوستینا باستریکا
آگوستینا باستریکا رمان نویس آرژانتینی، برنده جایزه پرمیو کلارین می باشد.