کتاب «بکت و دریدا» نوشته جیمز مارتل، استاد در کالج لیون، که در دسامبر ۲۰۲۴ توسط انتشارات دانشگاه کمبریج در قالب مجموعهی Elements in Beckett Studies منتشر شده، نمونهای فشرده اما پرمغز از برخورد میان ادبیات و فلسفه است. این اثر کوتاه و بهظاهر کوچک به نظر میرسد، اما تراکم نظری و مفهومی آن چنان است که میتواند ساعتها ذهن را درکیر کند. مارتل در این کتاب نشان میدهد که چگونه ساموئل بکت و ژاک دریدا، با وجود تفاوتهای ظاهری در حوزه و ژانر فعالیت، در بنیادهای اندیشهای خود، پرسشهای مشابهی را پی میگیرند. پرسشهایی درباره آغاز و منشاء، مفهوم زبان و نوشتار، وضعیت سوژه، و امکان یا امتناع حضور. ساختار کتاب سه محور اصلی دارد. نخست، بررسی «آغازها و منشاءها» که در آن مارتل به مسئلهی تولد، پیدایش و بنیانگذاری میپردازد و نشان میدهد که هم بکت و هم دریدا چگونه هر گونه «آغاز مطلق» را به پرسش میگیرند. در این فصل ردپای فلسفه آلمانی، بهویژه هگل و هوسرل، مشهود است و نویسنده تلاش میکند ارتباط میان تأملات پدیدارشناختی و نوشتار بکتی را روشن سازد. فصل دوم با تمرکز بر مفهوم «خرا» (khra)، مفهومی دریدایی با الهام از افلاطون، میکوشد فضای پیشازبانی و پیشاوجودی را توضیح دهد که در آن امکان پیدایش معنا شکل میگیرد. مارتل نشان میدهد که در آثار بکت، بهویژه متونی همچون Mal vu mal» dit» یا «Worstward Ho»، صداها، تصاویر و زبان، همواره به سمت این «فضای بیجای» حرکت میکنند، فضایی که نه آغاز است و نه پایان، بلکه عرصهای برای امکان است. فصل سوم به نقد مفهوم «حاکمیت» و سوژهی خودبنیاد میپردازد. مارتل در این بخش نشان میدهد که بکت و دریدا هر دو با ایدهی سوژهی مقتدر و حاضر مخالفاند و آن را همواره در وضعیت فروپاشی، تعلیق یا آپوریا بازنمایی میکنند. از نظر سبک و شیوهی کار، مارتل تنها به شرح نظریه بسنده نمیکند، بلکه با تحلیلهای نزدیک به متن، نشان میدهد چگونه این مفاهیم در زبان، ریتم و تصویر بکت حضور دارند. او آثار بکت را در کنار نوشتههای دریدا قرار میدهد و با زبانی موجز اما متراکم، لایههای فلسفی و ادبی را در هم میتند. این کار نه صرفا مقایسهی دو متفکر، بلکه نشان دادن همزیستی و همپوشانی اندیشهها در متن و زبان است. مضامین اصلی کتاب، بهویژه مفهوم «خرا» و نقد حاکمیت، آن را در موقعیتی خاص میان فلسفه معاصر و نقد ادبی قرار میدهد. اهمیت این مباحث در آن است که نشان میدهند چگونه بکت و دریدا هر دو بر فروپاشی یقینهای متافیزیکی، شکست حضور کامل، و امکانهای نوشتار و زبان در شرایط گسست و بیپایداری انگشت میگذارند. این تقاطع، همان چیزی است که بسیاری از منتقدان، همچون جی. ام. کوئتزی، آن را «آینهی فلسفی» بکت در دریدا دانستهاند. از نقاط قوت کتاب میتوان به نوآوری در تمرکز بر «خرا» اشاره کرد، مفهومی که کمتر در مطالعات مقایسهای بکت/دریدا به این صورت پررنگ شده است. همچنین، حجم کم اثر با تراکم مفاهیم، آن را به منبعی مفید برای پژوهشگران بدل میکند که میخواهند در زمانی کوتاه، تصویری عمیق از این تقاطع فکری به دست آورند. با این حال، همین ویژگی میتواند نقطهضعف نیز باشد: حجم محدود اجازه نمیدهد برخی مباحث بهتفصیل بررسی شوند و برای خوانندگانی که با اصطلاحات فلسفی مانند «آپریا»، «خرا» یا سنت پساساختارگرایی ناآشنا هستند، متن دشوار به نظر خواهد رسید. در جمعبندی، «بکت و دریدا» کتابی است که اگرچه کوچک است، اما درک بزرگی از تلاقی ادبیات و فلسفه عرضه میکند. این اثر برای دانشجویان و پژوهشگران حوزههای ادبیات مدرن، فلسفه قارهای، نظریه ادبی و مطالعات فرهنگی ارزشمند خواهد بود. مارتل نشان میدهد که دریدا و بکت نه تنها دو صدا در دو قلمرو متفاوتاند، بلکه بهنوعی دو همنفس در دل یک بحران مشترکاند: بحران حضور، آغاز و معنا.