کتاب «روانکاوی و استعمارگری» نوشته سالی سوارتز، که در سال ۲۰۲۲ توسط انتشارات راتلج در مجموعه «مقدمههایی بر روانکاوی معاصر» منتشر شد، تلاشی موجز اما عمیق برای بازخوانی رابطهی دیرینه و اغلب نادیدهگرفتهشده میان روانکاوی و پروژههای استعماری است. سوارتز از همان آغاز تأکید میکند که روانکاوی بهرغم ادعای جهانشمولی و بیطرفی، در بستر تاریخیای پدید آمد که بهشدت از مفروضات استعمارگرانه، سلسلهمراتب نژادی و ایدهی «بدویت» تأثیر پذیرفته بود؛ ازاینرو نمیتوان آن را خارج از زمینههایی که آن را شکل دادهاند فهم کرد. او با مراجعه به متون پایهای فروید و یونگ نشان میدهد که چگونه استعارههای تمدن/بدویت، طبیعت رامنشده، غریزهی خطرناک و نقش «سفید متمدنشده» در مهار نیروهای ناخودآگاه، عمیقا با گفتمان استعمار اروپایی همپوشانی داشته است. در بخش دوم، سوارتز به سراغ متفکران ضداستعماری میرود که روانکاوی را نه فقط به عنوان دانشی نظری، بلکه به عنوان بخشی از ماشین بازنمایی سیاسی و فرهنگی غرب مورد پرسش قرار دادهاند. فرانتس فانون، آلبرت ممی و دیگر نویسندگان جهانی جنوب نشان میدهند که چگونه روانکاوی کلاسیک اغلب سوژهی استعمارشده را «دیگری» فرض میکند و او را از مسیرهایی آسیبشناسانه یا کودکانگارانه میفهمد. سوارتز با پیگیری این نقدها روشن میکند که روانکاوی، حتی در قالب درمان بالینی، ممکن است به شکلی ناخواسته ساختارهای قدرت استعماری را بازتولید کند؛ زیرا دستهبندیهای فرویدی از سائقها، سلطه، میل و هویت، بهطور ضمنی بر سوژهای «هنجارمند» مبتنی است که بهطور تاریخی با مرد سفید اروپایی همپوشانی دارد. همین امر سبب میشود روانکاوی، اگر بازنگری نشود، در مواجهه با فرهنگها، تاریخها و ذهنیتهای متفاوت، ناتوان یا خشونتبار عمل کند. در گام بعد، او پروژهی استعمارزدایی روانکاوی را طرح میکند؛ پروژهای که میکوشد مفاهیم بنیادی این رشته را از میراث استعماریشان جدا کرده و آنها را بر محور حساسیت فرهنگی، تاریخمندی، نژاد، قدرت و تجربهی زیسته سوژههای استعمارشده بازسازی کند. سوارتز نشان میدهد که این استعمارزدایی صرفا یک بازنگری نظری نیست، بلکه تغییری اخلاقی در شیوهی حضور روانکاوی در جهان است: روانکاوی باید به جای ادعای بیطرفی، آگاهانه بر ریشههای تاریخی خود تأمل کند تا بتواند به ابزاری برای درک و درمان سوژههایی تبدیل شود که تجربههای استعمار، نژادپرستی و خشونت ساختاری را حمل میکنند. او بهدرستی یادآور میشود که چنین تلاشی همچنان در مراحل آغازین است و بسیاری از پیشنهادهای عملی هنوز نیازمند توسعهاند، اما همین نقشهی مفهومی امکان گفتگوهای تازه را فراهم میکند. مزیت بزرگ این کتاب در روشنی، ایجاز و جسارت آن است. سوارتز بدون فرو رفتن در پیچیدگیهای غیرضروری، تصویری قابلفهم از تاریخ تنیدهشدهی روانکاوی و استعمار ارائه میدهد، به خوانندگان تازهکار دسترسی میدهد و برای پژوهشگران جدی نقطهی آغاز مناسبی فراهم میکند. البته به دلیل محدودیت حجم، برخی مباحث تاریخی و منطقهای ناگزیر مختصر باقی ماندهاند و تمرکز بیش از حد بر نظریه، جای پرداختن به شیوههای عملی استعمارزدایی در درمان را خالی میگذارد. با این حال، «روانکاوی و استعمارگری» اثری ضروری و بیدارکننده است؛ کتابی که خواننده را دعوت میکند تا روانکاوی را نه یک علم خنثی، بلکه دانشی تاریخی، سیاسی و در حال دگرگونی ببیند، دانشی که تنها با پذیرش گذشتهی استعماریاش میتواند آیندهای اخلاقیتر و جهانشمولتر داشته باشد.
درباره سالی سوارتز
سالی سوارتز دانشیار گروه روانشناسی دانشگاه کیپ تاون، در کلینیک راهنمایی کودک است.